براى مقابله با فيلترينگ رژيم از آدرسهاى زير استفاده كنيد
همميهن عزيز: آدرسهاى جديد سايت سازمان مجاهدين را به اطلاع دوستان و آشنايان خود برسانيد
براى مقابله با فيلترينگ رژيم از آدرسهاى زير استفاده كنيد
http://raha.dnsdojo.org
http://raha.dnsdojo.org
http://azadi.dyndns.ws
http://azadi.dyndns.ws
http://azadi.dynalias.org
http://azadi.dynalias.org
http://azadi.dynalias.net
http://azadi.dynalias.net
http://azadi.dynalias.com
http://azadi.dynalias.com
http://azadi.does-it.net
http://azadi.does-it.net
http://azadi.dnsdojo.com
http://azadi.dnsdojo.com
http://azadi.dnsalias.org
http://azadi.dnsalias.org
http://azadi.dnsalias.net
http://azadi.dnsalias.net
http://azadi.dnsalias.com
http://azadi.dnsalias.com
http://azadi.cechire.com
http://azadi.cechire.com
هفته همبستگى با اشرف و جوانان بپاخاسته در ميهن
بازگشايى دانشگاهها و مدارس در امتداد قيامها و شعلهورتركردن آن، يكبار ديگر اركان ولى فقيه درهمشكسته
Petitionدرخواست حمايت از همه آزاديخواهان و مدافعين حقوق بشر در جهان - جنايت جديد جنگي در اشرف
ww.gopetition.com/online/31662.html
Online petition - Stop War Crimes in Ashraf
Sign the petition to prevent further massacre of unarmed and defenseless residents of Ashraf .
درخواست حمايت از همه آزاديخواهان و مدافعين حقوق بشر در جهان - جنايت جديد جنگي در اشرف را متوقف كنيد
ww.gopetition.com/online/31662.html
Online petition - Stop War Crimes in Ashraf
Stop War Crimes in Ashraf Petition
شهر پایداری و شرف اشرف
Saturday, October 16, 2010
مراسم خاکسپاری مجاهد صدیق صادق سبزی خباز ـ برلین
گورستان گتو در برلین، روز چهارشنبه شاهد به خاک خفتن مجاهدی نستوه بود. صدها تن از یارانش با غمی جانکاه صادق سبزی خباز را تا خانه ابدیش همراهی کردند.
مراسم خاکسپاری مجاهد صدیق صادق سبزی خباز با شرکت صدها نفر از اعضا و هواداران مقاومت و یاران مجاهدین خلق ایران که از شهرها و کشورهای دور ونزدیک برای وداع با صادق آمده بودند روز چهارشنبه ۱۳ اکتبر با شکوهی بی مانند، برگزار شد.
پیکر صادق طی مراسم باشکوهی تشییع شد و پس از ادای نماز به خاک سپرده شد. آرم پرافتخارمجاهدین خلق ایران و پرچم ایران، برروی مزار وی جلوه ای چشمگیر داشت.
دسته گل های اهدایی رئیس خانم مریم رجوی،جمهوربرگزیده مقاومت و خواهرمجاهد مژگان پارسایی، خانم زهرا مریخی، خواهر مجاهد صدیقه حسینی و مجاهدان اشرف و سایر مسولین و اعضا و مسئولین سازمان و شورای ملی مقاومت تزئین بخش مزار شد. همچنین دسته گل هایی از طرف جوامع ایرانی مقیم آلمان اهدا گردید.
پس از مراسم گلباران برخی از یاران و همرزمان صادق سخنانی به یاد او گفتند.
مهران نوذری:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق – ثبت است بر جریده عالم دوام ما
خواهران و برادران / یاران مقاومت
گردهم آمدیم تا یاد و خاطره مجاهدی را گرامی بداریم که بعد از سه دهه مبارزه با رژیم ضدبشری به رفیق اعلی پیوسته است.
مجاهدت قهرمانانه و روحیه رزمنده و لبخندهای صادق هیچگاه – حتی در سخت ترین شرایط – از لبهای مهربان او محو نمی شد.
عشق پاکش به خواهر مریم و اشرفیان، همواره در خاطره ها تا جاودان باقی می ماند. امروز ما در آخرین وداع با صادق هر چند پیکر او را به خاک می سپاریم، ولی یادش را در قلبهایمان زنده نگه میداریم و با او عهد و پیمان می بندیم که همچون او اشرف نشان مبارزه کنیم.
درود بر روان پرفتوح مجاهد اشرفی صادق
سپس پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت توسط دکتر معصومه بلورچی، نماینده شورای ملی مقاومت ایران در آلمان قرائت شد.
سپس آقای محمد علی توحیدی، طی سخنانی به مروری بر زندگی مبارزاتی صادق پرداخت.
آقای محسن عضدانلو که در ۶ سال اخیر و سالهای بیماری و درد، همچون پدری مهربان، یار و مونس صادق و مرهم دردهایش بود، با سخنانی که از عمق جانش بر می خاست، حاضران را تحت تأثیر قرار داد:
درگذشت فرزند دلبندم محمد صادق سبزی خبازرا به مرادم مسعود، خواهرمریم، خواهر مژگان،خواهر زهرا، خواهر صدیقه و به اشرفیان و به همه مجاهدان در سراسر جهان و خانواده مقاومت، به خانواده محترم سبزی خبازوبرادرزاده اش نادر در شهر اشرف از صمیم قلب و جانم تسلیت می گویم.
یادش گرامی، روحش شاد و راهش پررهرو باد.
البته فقدان وی برای من و همه ما دردناک است، بخصوص برای من چون یک فرزند و یک مجاهد خلق را ازدست داده ام . اناالله و اناالیه راجعون.
ولی اجازه بدهید که من امروز اینجا به عنوان یک شاهد صحبت کنم.
شاهد یک مجاهد اشرفی با بیماری سخت.
صادق باورکن آرمانهای و ارزشهایی را که تو در تمام طول زندگیت برایشان مبارزه می کردی و یک لحظه از آن غافل نبودی حتی در بستر بیماری و شرایط سخت همچنان سرمشق و راه و روش زندگی ما خواهد بود و تا پای جان به آن متعهد هستیم.
من این شانس را داشتم که مدت ۴۵ سال در کنار و در خدمت مجاهدین باشم و آرزو می کنم که تا لحظه وداع ازاین دنیا این راه را ادامه دهم.
ولی باید بگویم در این ۶سالی که افتخاردرخدمت و درکنارصادق بودن راخدابه من عطا نمود، بدون کوچکترین مبالغه درخشانترین و پرافتخارترین دوران عمر ۶۸ساله من می باشد و از این بابت بی نهایت سپاسگزار و شکرگزار هستم.
براستی صادق یک مجاهد صدیق وتمام عیاربود.
دو عنصر اصلی فدا وصداقت که سرمشق هر مجاهد باید باشد از سالها قبل و بخصوص طی این ۶سال درهرلحظه دروجود اونمایان بود.
اگردوران بیماری صادق عزیزیم را بخواهم بطورخلاصه بیان کنم، باید بگویم که دراین شعارهای اشرف خلاصه می شود. بیا بیا گفتن به سحتی ها و جنگیدن و بازهم جنگیدن و واقعا بیماری را از رو بردن، مهم این بود که او خسته نشد بلکه ازجنگ و مبارزه خودش انگیزه می گرفت و هر روز اورا شادابتر و شاد ابتر و برای مبارزه با سختی هها مصم تر می دیدم.
او علیرغم اینکه مستمرا در بیمارستان بود ولی هرکز از تلاش برای جنگیدن بارژیم غافل نبود و از هرفرصتی برای انجام کاری که در توان داشت برای مقاومت استفاده می کرد.
ولی من باید به یک واقعیت دیگرگواهی وشهادت بدهم صادق از آنرو جنگنده بود که وصل به اشرف بود.
وصل به اشرف بود نه فقط چون یک مجاهد بود و آرزویش رفتن به اشرف بود و در واقع با اشرف و اشرفی ها زندگی می کرد، بلکه مهمتر اینکه وی درموضوع بیماریش نیز ازاشرف الهام می گرفت و همیشه می گفت من از اینکه اینجا تمامی امکانات برای معالجه ام به بهترین وجه آماده است ولی خواهران و برادران بیمارم در اشرف در نتیجه محاصره و ستم رژیم و مزدوران عراقیش ازمی نیمم ها محرومند، شرم زده و بدهکار اشرف هستم.
آری من به چشم خود دیدم که حتی در موضوع بیماری، خواهران و برادران اشرفی بیمار، الهام بخش او در ایستادگی بودند، راستی به نظر من زندگی مجاهدین و اشرفی ها و اشرف نشان ها همه اش حماسه است.
حماسه ای که مبنا و زیر ساخت همه آنها پایداری و بازهم پایداری و بازهم پایداری است.
و این چنین است که رژیم حتی ازپیکر شهدای مجاهدین می هراسد و تمامی رژیمش را برای مقابله با مجاهدین در سراسر جهان کوک کرده است.
آری اینچنین بود که این نسل علیرغم تمامی سختی ها و فدیه ها و قربانی ها ایستاده و مانند درختی روئیده ازپاکی و پاگیزگی رشد می کند و هر روز از روز قبل قوی تر و متحدتر.
و متقابلا دشمن مجاهدین و مردم یعنی رژیم مثل کلمه ای خبیث وزشت و پلید و بی ریشه و هر روزدرحال فروپاشی والبته جززشتی و پلشتی ببارنیاورده است و به همین دلیل بدون شک پیروزی سرانجام نسل مقاومت و مجاهدین و شکست وسرنگونی در انتظار رژیم و همه کسانی است که سرنوشت خودشان را به این رژیم وصل کرده اند.
فکر می کنم مشیت خدا بر این قرار داشت که صادق روزهای اخر زندگی اش بعد از ۶سال دوری از سازمان و تشکیلات باید در کنارخواهران و برادران و سازمانش قرارگرفته باشد و در لحظه وداع خوشا به سعادتش که از این ابتلا و آزمایش بزرگ، پاکیزه و سربلند عبورکرد.
استاد جلال گنجه ای، یار دیرین صادق بازهم از ویژگی های انسانی و انقلابی صادق گفت:
امروز قصد دارم که چند نکته بسیار مهم را در این رویداد خدمتان عرض کنم من کمان می کنم که با صادق ۳۰ سال بود که رفاقت داشتم. صادق ریز زندگیش را برای من تعریف کرده بود. همه تحولات و اتفاقات و برخی نامه هایی که نوشته بود که من تعدادی از آنرا خوانده بودم، یک چیز نمادین در این برادر و آن چیزی که در همه خواهران و برادرمان داریم که حالا با نام اشرف به صورت نمادین مطرح می کنیم هر چه هست عناصر فوق قهرمان است.که کلمه قهرمان کفاف بیان وضعیت آنها را نمی دهد. ولی یک چیز نمایدن در صادق چشم من را می گرفت و لبخندهای او را من نزد خود این چنین تفسیر می کردم. شاید شما بدانید که صادق در همه عمرش بیمار بود.و نقص عضو داشت و شرایط سلول او را تبدیل کسی به آن وضعیتی که شاهد بودید. و شما تصور بکنید با این بیماری مادر زاد چنین آدمی تصمیم می کیرد که مبارزه حرفه یی و انقلابی را برگزیند و آنهم از نوع مجاهدیش را.
شما می دانید که مبارز حرفه یی انقلابی در قرن بیستم کم نبوده است ولی همین جامعه بی طبقه توحیدی را که هماکنون آنها ساخته اند و کسی برای خودش چیزی نمی خواهد و نمی تواند که برای خودش بخواهد و اصلا متناقض می شود و نشاطش را از دست می دهد اگر که بخواهد. من لبخند های صادق را اینطور تعبیر می کنم که او هر لحطه که بخودش فکر می کرد چون هیچ فرد با تقوایی هیچگاه از خودش غافل نیست، آری هر لحظه که به خودش فکر می کرد می دانست که پیروز شده و بر بیماری پیروز شده و در مبارزه پیروزمندانه پایدار است. گویا که در صحنه مبارزه سیاسی، محاصره باشد، ۱۷ ژوئن باشد و از دست دادن عزیزان در فروغ باشد و یا صحنه پیروزمندانه عملیات چلچراغ باشد.
ولی این انسان که برخلاف عرف متداول ادمها بر خودش پیروز شده بود اگر زندگی اش را در یک کلام بخواهیم خلاصه بکنیم مثلا نام فامیلی صادق به جای سبزی خباز صادق مطلقا پیروز باشد، درست، خوب این تا اینجا، برداشت من و تحلیل من، نخیر تحلیل من بلکه برداشت و تجربه روزانه من به خصوص ۳۰سال که در سالهای قبل از ۲۰۰۰ با صادق هم تیم بودیم، اصطلاح هم تیم را که می دانید، روزانه با هم کار می کردیم، من این را مشاهده کردم بگذارید گفته باشم که می دانید هم تیمها بهم انتقاد می کنند و من بارها توسط صادق انتقاد شدم این را حتما به حساب پاداشهایی که خداوند به او خواهد داد باید نوشت، و من هیچ وقت یادم نمی اید که از انتقاداتش گزیده شده باشم، و معمولا به یاد این اموزش غریب و عجیب و بزرگ از امام باقر که می فرمود لابد شنیدید که می فرمود دوست داشتنی ترین دوستان کسانی هستند که عیبهای مرا به من هدیه می کنند یعنی عیبهای مرا می گذارند کف دستم نه مثل کادوهایی که ما عادت داریم به همدیگر می دهیم.
ما همه بارها از برادر بزرگوارمان شنیدم که اشرف نقدینه بزرگ ملت ایران، همه لابد این را شنیدید.
ببینید که ما در رابطه با ایرانی صحبت می کنیم که فعلا ۷۳ میلیون جمعیتش هست، ۶۰درصد باسوادهایش بیکارند، چند میلیون معتاد دارد، خود رژیم می گوید، موج ازحساب در رفته فحشا، زنان در هم شکسته شده، هست هیچی به سامان نیست بقیه هم بطوری که پزشکان اظهار نظر می کنند چیزی حدود ۸۰درصد جمعیت ایران اسیب دیدگان روانی هستند، خوب من حالا به عنوان یک ایرانی از شما پیشتازان فردای بزرگ فردای که قرار است این نقدینه مسله حل بکند چطور و کدام سرمایه ما چه طوری ایران را دوا خواهیم کرد؟ اگر بخواهیم به اجمال بگویم می گویم با صادق بایک نسل صادقی که مرکز و حواشی اش رانگاه بکیند چند ده هزار نفرهستند یعنی با شما با کسانی که پیروزی را پیروزی را نه به مفهومی که در کتاب لغت نوشتند معنی می کنند یعنی پیروزی یک لشکر بر یک لشکر، پیروزی را پیروزی بر خویشتن بر درماندگی خود برکم گذاشتن خوب بر کوتاهی خود بر جهل خود این جا جستجو می کنند و در نتیجه دائما از وجودشان بشارت پیروزی لبخند پیروزی به مردم ساطع می شود و کمر شکسته ها می توانند کمر راست کنند، دل شکسته ها می توانند بر دلشان مرحم بیابند،
آیا ما سرمایه کافی برای پیروزی را داریم یا نداریم ؟اصلا سوال ریزتر بکنم ؟آیا ماصادق را ازدست دادیم الان زیرخروارها خاک گذاشتیمش ولی همین الان کدام ما هست که یک مدار انگیزش احساس زندگی احساس مسولیت از او به وام نگرفته باشد ؟
اگر صادق احیا کننده، مرده هست لطفا به من نشان بدهید زنده کجاست؟ یک. زنده در عالم به من نشان بدهید. از ما سروهایی به برگ ریزان می افتند ولی کسی نخواهد مرد
ترجمه سخنان آقای سیمرمن، رئیس دفتر حقوق بشر برلین و عضو کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد
ما یاد صادق سبزی خباز را گرامی میداریم که سلامتی و جان خود را برای آزادی و دمکراسی هدیه کرد. ما امروز او را در اینجا، در سرزمین یک کشور دمکراتیک بخاک می سپاریم. و البته او در تبعید بخاک سپرده میشود. او نتوانست ثمره کارهای خودش را دیگر درو کند.
من خودم به نسلی تعلق دارم که در کشور دمکراتیکی بنام آلمان بدنیا آمده است. و من از میلیونها زن و مردی قدردانی میکنم که جان خود را فدا کردند تا من امروز در چنین کشوری بتوانم زندگی کنم و نسلهای آتی ایرانیان نیز از این مرد درستکار و به بسیاری زنان و مردان درستکار که جان و سلامتی خود را در مبارزه علیه فاشیسم و برای دمکراسی قربانی کرده اند، سپاسگزار خواهند بود. آنها سپاسگزار این خواهند بود که چنین زنان و مردانی وجود داشته اند.
من قول می دهم – از جانب خودم و همچنین از جانب شما – که ما به این راه و به این مبارزه ادامه خواهیم داد. ما به حفاظت از اشرف ادامه خواهیم داد. و تو یک اشرفی واقعی بودی. سرزمین های زیادی در خاورمیانه نیست که در آن برای آزادی و دمکراسی مبارزه می شود. و از اینرو ما باید از این سرزمین های معدود حفاظت کنیم. ما باید به شما کمک کنیم و یاور شما باشیم تا بتوانید به کشورتان بازگردید و در آنجا در آزادی و دمکراسی زندگی کنید. چیزهایی که برای آنها مبارزه کرده اید.
سخنان بهرام مودت، عضو صاحب نام و برجسته تیم ملی فوتبال ایران در دهه های گذشته و عضو شورای ملی مقاومت ایران
برای من خیلی سخت است که با یک مجاهد از یک انسان پاک از یک انسای که حماسه افرید وداع بکنم به خاطر این با تمام قلبم به صادق عزیزو پاکبازسلام می کنم، سلام به اراده اش سلام به خنده اش و سلام به راهش باشد که این لیاقت را داشته باشم که همواره نامش راهمراه داشته باشم و بتوانم در کنار دوستان به راهش ادامه بدهم.
سخنان مهرداد هرسینی از یاران قدیمی و فعال مقامت ایران درآلمان و از یاران صادق
به جستجوی تو
بردرگاه کوه می گریم، بردرگاه دست و بردرگاه علف
به جستجوی تو
درمعبربادها می گریم
درچار راه فصول،
درچارچوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابرآلوده را
قلبی کهنه می گیرد.
... به جستجوی تو
دوستان و یاران مقاومت
امروز نه درغم بلکه دراحترام به ازدست دادن مجاهدی عزیز از تبار اشرفیان نشسته ایم،
برایش و به روح پرفتوحش، به لبخندهای زیبایش، به صداقتش و صبر و استقامتش دربرابر ارتجاع افسارپاره کرده ای ولایت فقیه و به ویژه به مجاهد زیستن و مرگ پرافتخارش سلام و درود میفرستیم.
تسلیت میگوییم به رهبرای عقیدتی اش، برادر بزرگوارمان مسعود و خواهرگرامی امان مریم که صادق درلحظه لحظه زندگی اش از آنان یاد میکرد.
به اشرفیان و تمامی یاران، دوستان و همراهان و اعضا خانواده ی بزرگ مقاومت و به خواهران و برادرانمان درشهر برلین تسلیت میگوییم و برایشان صبر وپیروزی آرزومندیم.
به خطه داغ خوزستان و مردم دلیر اهواز که صادق از میان آنها برخاست و به ایلغار خمینی و آخوند های خمینی و آخوندهای ضدایرانی نه گفت، سلام و تسلیت داریم.
سخن از چهره ای مهربان و لبخند پرصفا و صمیمیت صادق به میان آمد. همان لبخندی که درفردای آزادی ایران زمین، درچهره ای کودکان فقر و کودکان کار، درچهره زنان و مردان رنج کشیده و شکنجه شده، درچهرها زندانیان سیاسی رها شده، درچهره بازماندگان و خانوادهای شهدای راه آزادی و درلبخند اقوام و پیروان مذاهب و ملیت های رنگارنگ ایران، یقینا وصدباریقینا آن را خواهیم دید.
ما به این سخن ایمان داریم، چه باشیم و چه نباشیم، زیرا درآن راز و رمز طبیعت و تکامل نهفته است.
مهدی ملک محمدی از یاران فعال مقاومت درآلمان و از دوستان نزدیک صادق، به ذکر چند خاطره از صادق بسنده کرد.
گفتنی ها را استادان و دوستان همه گفتند من فقط می خواهم چند خاطره از برادرمان صادق بگویم
ما در شهرمان اوائل با کلن کار می کردیم، از آنجا با ما تماس می گرفتند منجمله برادر صادق بعد از صحبت تلفنی ما یک روزی به کلن رفته بودیم، شخصی امد خودش را معرفی کرد جوان خنده رو و بسیار با محبت، فکر می کردم چندین ده سال است که این جوان و این شخص را به خیر و خوبی می شناسم و تا موقعی که در بین ما بود وقار بود و متانت یک روزی حدود دو سه سال پیش در کلن در بهشت زهرا آنجا سالگرد صدیقه مجاوری بود رفته بودیم این برادر صادقمان امده بود روی چرخ نشسته بود بعد که قطعه را ترک کردیم رفتیم جای دیگر یک نفر از او خواست که یک مقدار بایستاد ما همه ایستاده بودیم که ببینیم که چه کار می کند اینقدر اعتماد به نفس داشت اینقدر استوار بود که ایستاد و راه رفت با آن حالت می خندید ماها که ایستاده بودیم انگار ما مریض بودیم و او سالم، همه برایش کف زدیم، استاد گفتند صادق بدنش آن زیر است ولی زنده آنجا نشسته من می خواهم به او بگویم که برادر صادق آن اتشی که تو با آن دستت را گرم می کردی و اینقدر استقامت داشتی آن اشرف همیشه زنده است و مطمئن باش که این رژیم را سرنگون می کند و این خنده ای که تو همیشه به لبهایت داشتی را به لبهای مردم ایران خواهد برد.
درود به صادق.
سخنان حمید معاصر از از یاران فعال مقاومت ایران درآلمان
بسم الله الرحمان الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
از پیش خدا امده ایم و دوباره نزد او باز می گردیم یابقول زنده یاد صمد بهرنگی، معلم آزاده و انقلابی که می گوید مهم نیست که در چه زمانی و مکانی و چه نحوی از دنیا می رویم مهم اینستکه مرگ یا زندگی ما چه اثری بر زندگی دیگران باقی می گذارد.
آری برادر صدیق و مجاهد اشرفی برادر صادق سبزی خباز به رفیق اعلی پیوست. بعد از تحمل اینهمه سختی و بیماری جانکاه که مدت ۶ سال با روحیه شگفت انگیز مجاهدی جنگید و خم به ابرو نیاورد و همچنان امیدوار و سر زنده بود. او درست است که از نظر فیزیکی دیگر نزد ما نیست ولی عزم او و مقاومت بی نظیر او با شرایط سخت و دشوار آن درسی است که این بزرگوار مثل هر مجاهد سرافراز به یادگار گذاشت. برماست به عنوان برادران و خواهران دوستان همرزم وی از او درس استقامت یاد بگیریم و در مواجه با مشکلات سخت مبارزه از الگوی پایداری او و دیگر رفتگان مجاهد خلق همچون مادر کوشالی ها و خواهر پروینها که اخبرا به دیار اعلا پیوستند، بیاموزیم. آنها در رزم و ایستادگی ما زنده اند و هیچوقت فراموش نمی شوند. بگذار جسم و جان خفته مجاهد خلق در غربت در هر نقطه مجان سند باشند برای مبارزه برای سازمان مجاهدین خلق در اقصی نقاط جهان
با درود به جمع شهد
درود بر رجوی
دکتر کریم قصیم، مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، پیامی داده بود که توسط یکی از یاران صادق قرائت شد
از خبر غم انگیز فوت هم رزم عزیزمان صادق سبزی خباز مطلع شدم. از سکته چندباره او، عواقب آن و از دردهای ناشی از نقص عضو او باخبر بودم. در سالهای اخیر، بارها او را هم در آلمان و هم در پاریس دیده بودم: صادقِ رویِ صندلی چرخدار، حاضر در تمامی گردهمایی های مقاومت، با چشمانی که همیشه از شوق برق میزدند، و با تبسمی بر لب که خاص او بود. همواره میخواست از طریقی امید و اراده برای مبارزه کردن را نشان دهد و این نیروی نافذ او هربار من را درمی ربود و اینگونه بود که همواره او را درآغوش کشیده، می بوسیدم.
اکنون او از دردهایش رها شده، اما با اینحال ما را اندوهی بزرگ فرا گرفته است.
صادق از میان ما رفت، اما یاد او و رسم مبارزاتی او همچنان باقیست.
من به شما و همه دوستان حاضرمان در برلین عمیقا تسلیت میگویم.
صادقِ عزیز، مبارزه ادامه دارد.
۲۰ مهر ۱۳۸۹، کریم قصیم
سخنان جواد دبیران، از اعضای کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت
اگر اجازه دهید میخواهم دو جمله هم از درونم و از قلبم بگویم، رو به صادق عزیزم که سالیان با او بودم،
با درود و سلام به صادق، به مجاهد خلق، مجاهد صدیق، مجاهد اشرفی، صادق سبزی خباز، برادر مجاهدم که هیچگاه چهره روشنش، چهره درخشانش، برق چشمهایش، قلب نازنینش، احساسات پاکش و لبخندش از ذهنم و از خاطرم نمیرود. میخواهم فقط بگویم که صادق میخواهیم با تو در این روز وداع عهد ببیندیم که راه و رسم تو که مثل یک مشعل در دل هر کدام از ما و در دل من روشن کردی، ما این را ادامه خواهیم داد در جمع مان، در جمع مجاهدین، همان مجاهدینی که تو در وصف شان گفتی اگر از نعمت راه یافتگی برخوردار باشند، حتی جمع سه نفره شان از ظرفیت و توان رهبری برخوردار است. و توخودت ازاین نعمت برخوردار بودی و تو خودت اینرا پاس داشتی با رزم روزمره ات، با جنگ روزمره ات، و ما این را دیدیم و روحیه شاد و بشاش و بالایت نشان دهنده همین رزم بی پایانت بود. این رزم تو ادامه دارد.
درود بر صادق
نگاهی به زندگی و مجاهدت قهرمانانه
مجاهد صَدیقِ اشرفی، محمد صادق سبزی خباز
مجاهدی والاقدر که۳۱سال در راه آزادی مردم ومینهش جنگید،درسیر فدا و صداقت و تعالی انسانی و درراستای آرمان جامعه بی طبقه توحیدی، طی طریق کرد و در اوج سرفرازی با پایداری اشرف گونه به دیار رفیق اعلا شتافت.
در واپسین دم حیات، بعد ازسالها مقاومت دربرابر ابتلای بیماری نوشت:
همواره از ته قلب شرمنده و وامدار رزمندگان قهرمانمان و بیمارانمان دراشرف هستم که برای حتی یک ویزیت ساده دچار آن مشکلات و دست بستگیها هستند . فکر می کنم این احساس بدهکاری و جلوی چشم داشتن وضعیت خواهران و برادران بیمارم در اشرف باعث تنظیم من رو به تشکیلات و سازمان پر افتخارم خواهد شد .
از خداوند می خواهم که شرف عضویت در سازمان ، انجام وظیفه در آن و در انتها مرگ یا شهادت پر افتخار در کسوت یک مجاهد تحت رهبری برادر مسعود و خواهر مریم را بمن عطا فرماید . آرزویم اینست که بر سنگ مزارم شعار پیش به سوی جامعه بی طبقه توحیدی و عنوان مجاهد حک شود .
ربنا انک سمعنا منادیا ینادی للایمان فامنا ربنا فغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار
خداوندا ندای فراخواننده ات به راه مجاهدین و ایمان به تو را ( بیش از سی سال پیش ، از سال ۵۸ ) شنیدم و به این راه تحت راهبری برادر مسعود ایمان آوردم پس از کم و کاستی هایم در گذر و خطاهایم را بپوشان و مرا در کسوت مجاهدین جزو ابرار و نیکوکارانت قرار بده
۲۲ شهریور ۱۳۸۸
مجاهد خلق محمدصادق سبزی خباز»
مجاهد خلق محمد صادق سبز خباز که این چنین ابتلای بیماری را به میدانی برای نبرد وپایداری تبدیل کرده بود، از ابتدای مجاهدتش، روحیه رزمنده در برابر بیماری داشت.
در اثر زندگی طولانی مدت در زیرزمین در شرایطی که خمینی دژخیم به نسل کشی مجاهدین پرداخته بود، دچار عارضه خمیدگی و قوز پشت شد و این دشواری ۳ دهه بدرازا کشید، اما بر روحیه رزمنده وجنگنده او نه تنها تاثیری نداشت بلکه درگیری با همین ابتلا راهم به میدانی برای نبرد تبدیل کرد و سرانجام در ۷سال گذشته، آزمایشی شگفت از سر گذراند.
آری ، او مجاهدی بود یگانه با آرمان جامعه بیطبقه توحیدی که هزاران کیلومتر دور از قرارگاه و خانه اصلی خود ، اشرف، حقیقتاً اشرفی بود
صادق، ۱۳۳۸، در اهواز دیده به جهان گشود. وقتی که انقلاب ضدسلطنتی شروع شد، او دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه جندی شاپور بود. از همان جا به راه و آرمان مجاهدین گرایید و برای آزادی مردمش قدم در مسیری گذاشت که تا آخرین لحظه حیاتش در پانزدهم مهرماه به آن وفادار بود. به عهدی که با خدا و خلق خود بسته بود و به پیمانی که با راهبری آرمانیاش داشت.
بعد از سی خرداد ۱۳۶۰ و شروع مقاومت عادلانه، مدتهای مدیدی تحت تعقیب بود و در شرایط سختی دوران مخفی را سپری کرد. همین دوران منشاء بخشی از بیماریهایی بود که او را سالهای سال رنج می داد.
شرایط پس از سی خرداد مدتی باعث قطع ارتباط او شد، ولی او امکانات مناسب را فراهم کرد و مشتاقانه خود را به سرچشمه آرمانی اش وصل کرد.
در سالهای طولانی و پربار فعالیتاش در سازمان، صادق همواره چندین مسئولیت را همزمان به عهده داشت و در همه آنها با حساسیتی تحسین برانگیز پاسخگوی همه خواهران و برادرانش بود. خلاقیت، پشتکار، تعهد همیشگی او به انجام دقیق مسئولیتهایش تحسین همه دوستان و یارانش را بر میانگیخت.
با این همه آنچه شخصیت صادق را برای همه ما برجسته میکند، چهره همیشه خندان، روحیه مقاوم، سرزندگی و شادابی او در عین ابتلائات سخت و بیماریهای متعدد و درون پر درد و رنجش بود.
شش سال پیش وقتی که صادق دچار یک سکته سنگین شد، قدرت راه رفتن را از دست داد. پزشک معالج او، معتقد بود که از نظر پزشکی دیگر غیرممکن است که او بتواند توانایی راه رفتن را بازیابد. اما اراده تسلیم ناپذیر او در برابر بیماری باعث شد که بدون کمک گرفتن از کسی و حتی بدون عصا قدم بردارد و با پایی که به زحمت آن را روی زمین میکشید چند طبقه از ساختمان مسکونی اش را نیز در نوردد. راستی که این شبیه به معجزه بود. خود صادق در جمع خواهران و برادرانش، بارها رمز این توانایی را ایمانش به انقلاب درونی مجاهدین و اندیشه و ایمان خواهر مریم میدانست که هیچ ناتوانیای را برای انسان به رسمیت نمیشناسد.
او در بیمارستان، باتمام مشکلاتی که در بیماری داشت، به سایر بیماران کمک می کرد و حیرت پزشکان و کادر بیمارستان را برانگیخته بود.
با این روحیه رزمنده اشرفی درتمامی ارتباطاتش با دوستان ویارانش، مجاهدت و پیکار بی امان را ازخود ساطع می کرد والبته خودش همیشه می گفت نیروی مقاومت و رزم خودم را از خواهرمریم و انقلاب و آرمان او می گیرم و با این نیرو و به یاد خواهرمریم و یاران اشرفیم ایستادگی می کنم ومی دانم که با این ایستادگی رضایت و شادی آنها را باعث می شوم.
و بالاخره صادق آرزو و دعای قلبی خود را در آخرین نامه و پیام اش چنین بیان کرد:
:«…… از خداوند میخواهم که شرف عضویت در سازمان، انجام وظیفه درآن و در انتها مرگ یا شهادت پرافتخار در کسوت یک مجاهد تحت رهبری برادر مسعود و خواهر مریم را به من عطا فرماید.
و آرزویم این است که بر سنگ مزارم شعار «پیش به سوی جامعه بی طبقه توحیدی» و عنوان «مجاهد» حک شود».
به صادق می گوییم که حقیقتاً به آرزویت رسیدی، خدای بزرگ دعا و کلماتات را شنید و پاسخ گفت و رستگار و سربلند شدی.
به چنین گوهر بی بدیلی افتخار میکنیم و بدون اینکه سوز جگرمان را در فقدان او پنهان کنیم، به او میگوییم روحت شاد!
سلام و درود بر مجاهد صدیق صادق سبزی خباز
سلام بر او روزی که زاده شد،
سلام بر او روزی که به صفوف پاک مجاهدین پیوست،
و سلام بر او در روزی که به سوی رفیق اعلی پر کشید.