براى مقابله با فيلترينگ رژيم از آدرسهاى زير استفاده كنيد
همميهن عزيز: آدرسهاى جديد سايت سازمان مجاهدين را به اطلاع دوستان و آشنايان خود برسانيد
براى مقابله با فيلترينگ رژيم از آدرسهاى زير استفاده كنيد
http://raha.dnsdojo.org
http://raha.dnsdojo.org
http://azadi.dyndns.ws
http://azadi.dyndns.ws
http://azadi.dynalias.org
http://azadi.dynalias.org
http://azadi.dynalias.net
http://azadi.dynalias.net
http://azadi.dynalias.com
http://azadi.dynalias.com
http://azadi.does-it.net
http://azadi.does-it.net
http://azadi.dnsdojo.com
http://azadi.dnsdojo.com
http://azadi.dnsalias.org
http://azadi.dnsalias.org
http://azadi.dnsalias.net
http://azadi.dnsalias.net
http://azadi.dnsalias.com
http://azadi.dnsalias.com
http://azadi.cechire.com
http://azadi.cechire.com
هفته همبستگى با اشرف و جوانان بپاخاسته در ميهن
بازگشايى دانشگاهها و مدارس در امتداد قيامها و شعلهورتركردن آن، يكبار ديگر اركان ولى فقيه درهمشكسته
Petitionدرخواست حمايت از همه آزاديخواهان و مدافعين حقوق بشر در جهان - جنايت جديد جنگي در اشرف
ww.gopetition.com/online/31662.html
Online petition - Stop War Crimes in Ashraf
Sign the petition to prevent further massacre of unarmed and defenseless residents of Ashraf .
درخواست حمايت از همه آزاديخواهان و مدافعين حقوق بشر در جهان - جنايت جديد جنگي در اشرف را متوقف كنيد
ww.gopetition.com/online/31662.html
Online petition - Stop War Crimes in Ashraf
Stop War Crimes in Ashraf Petition
شهر پایداری و شرف اشرف
Tuesday, August 31, 2010
شهادت حضرت علي عليهالسلام شب قدر
على راز گشوده انسان
از سخنان خانم مریم رجوی در شب شهادت علی علیه السلام
در شب قدر به مولای متقیان علی علیهالسلام درود میفرستیم. به كسی درود میفرستیم كه «قدرانسان» و «راز گشوده انسانیت» بود. كسی كه شاخص اسلام حقیقی بود و در سراسر زندگیش از حقیقت اسلام دفاع كرد. كسی كه در سختترین و تیرهترین شرایط، سمبل «میتوان و باید» بود. كسی كه زندگیش پیام پیروزی فرزند انسان بود.
میگویند بعد از شهادت مولای متقیان علی علیهالسلام، خضر پیامبر در سوك علی دعایی خوانده و به علی درود فرستاده است كه قسمتی از آن چنین است :
«رحمت خداوند بر تو باد ای اباالحسن. تو پیشتازترین پیشتازان در اسلام بودی با خالصترین ایمانها و مستحكمترین یقین.
ای علی، تو به فرمان خداوند برخاستی آن زمان كه دیگران بهدلیل شكست و شرایط سخت گرفتار و درمانده بودند. و كلام او را بر زبان راندی هنگامی كه دیگران دچار لكنت شده بودند. و در پرتو نور او قدم بهپیش میگذاشتی هنگامی كه سایرین متوقف میشدند. مردمانی كه از تو پیروی كردند، هدایت شدند... »
خدایا، علی حجت تو و الگوی صلابت و صبر و استقامت در شرایط سخت و دشوار بود. خدایا پرتوی از ارزشهای علی را بر رزمندگان آزادی و تمامی رهروان این مقاومت بتابان
. كلام امام حسن (ع) پس از شهادت حضرت علی علیهالسلام
«ألا إنَّهُ قَدْ مَضی فِى الَلّیْلةِرَجُلُُ لَمْ یُدْرِكْهُ الاَوّلونَ وَ لَنْ یَری مِثْلَهُ الْآخَرونَ. مَنْ كانَ یُقاتِلُ و جِبْریلُ عَنْ یَمینِهِ وَ مِیكائِیلُ عَنْ شِمالِهِ وَ اللّهُ لَقَدْ تَوَفِّی فِى اللَّیلَةِ الَّتی قُبِضَ مُوسَی بْنِ عِمْرانَ وَ رُفِعَ فِیها عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ وَ اُنْزِلَ القُرْآنُ. أَلا وَ إنَّهُ ما خَلَّفَ صَفْرا ءَ وَ لابَیْضَا ءَ
«آگاه باشید! در این شب مردی از دست رفت كه كسی از نسل اول او را درك نكرد. از نسلهای بعدی نیز كسی مثل او نخواهد دید. همان كسی كه به هنگام نبرد، جبرئیل در سمت راستش و میكائیل در سمت چپش بودند. بهخدا سوگند در شبی وفات كرد كه در آن روح موسیبن عمران از بدنش جدا شد و عیسیبن مریم به آسمان برده شد و قرآن در آن شب نازل گشت. بدانید چیزی از طلا و یا نقره از خود برجای نگذاشت» .
تشریح فلسفه قدر توسط خانم مریم رجوی
اول آبان 1384 - پاريس
در این مراسم خانم مریم رجوی در سخنانی فلسفه قدر را تشریح كرد و با اشاره به مضامین سوره قدر، لیله« القدر را سرفصل و نقطه تعیینكننده سرنوشت انسان و جامعه در مسیر رهایی و تكامل دانست و افزود: با چنین دركی از تقدیر، شعار «میتوان و باید» چشمانداز عینی و واقعی مییابد.
خانم مریم رجوی با اشاره به اینكه این انسان است كه در تغییر سرنوشت خود تعیینكننده است، از مولای متقیان علی (ع) بهعنوان شاخص و قدر مسلم انسان یاد نمود و با تمسك به آستان آن حضرت، برای نجات مردم ایران از سركوبی و ستم و بیداد دیكتاتوری آخوندی كه بدترین خصم خدا و دین خدا است، دعا كرد .
بخشهایی از سخنان رئیسجمهور برگزیده مقاومت را ذیلاً ملاحظه میكنید :
انسان سازنده قدر اجتماعی و تاریخی خویش است
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ /
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ /
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ /
سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ
ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم و چه میدانی كه شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه گزیده تر و برتر است، ملائكه و روح در آن به اذن پروردگار تكامل بخششان فرود آیند با كل امر و در هر امری سلام است تا هنگام برآمدن سپیدهدم .
شب قدر مرحلهیی است كه قرآن كتاب هستی و كتاب آفرینش در آن فروفرستاده شد. و این مرحله به اندازهیی پراهمیت است كه به زبان بسیار سادهیی بهتر و گزیدهتر از هزار ماه توصیف شده است. بنابراین یك سرفصل جدی است. موقع عبور از یك نقطهعطف است كه سرآغاز مراحل بعدی محسوب میشود. یعنی آینده را مشخص میكند و بعد از این نقطه میتوان تغییرات آتی را پیش بینی كرد. بنابراین یك نقطه تعیینكننده است.
هزار ماه میشود 80سال و چند ماه. یعنی معادل عمر كامل یك انسان بهطور متوسط. درهرحال قرآن میگوید شب قدر برتر از هزار ماه است و در آن ملائكه و روح فرود میآیند تا به اذن خدا ـ یعنی برطبق قانونمندیهای مقرر شده توسط او ـ همه امور یا كلیت یك امر، مشخص و تعیین شود .
ملائكه همان قوای هستی هستند، و روح، جانمایه و جهت آن. بنابراین، در این جا سرنوشت تحول بعدی انسان یا جامعه، معین میشود .
آخرین نشانه این مرحله، سلام است. سلام است تا برآمدن فجر، پس جهت تحول رهایی و آزادی است كه سپیده سحر را در تقدیر دارد. یعنی جهانی از تاریكی بیرون میآید. از نابودی و همه مظاهر آن و از فرسودگی و رنج و سختی بیرون میآید و به زندگانی حقیقی راه میبرد. روزگار نجات و رستگاری و تقدیر رهایی و آزادی و صلح و عدالت است.
تقدیر از كجا میآید؟ شاید درباره این مفاهیم هزار بار صحبت شده ولی در هر شب قدر، هر فرد نیاز دارد كه آن را بازخوانی كند و بر اساس تجارب و آزمودهها و مسیری كه آمده، فهم و درك جدیدی از همان كلمات مشابه داشته باشد.
تقدیر هر چیز، امكانات قابل تحققی است كه در درون آن است. یعنی پتانسیل و سرمایه هست. باید كلید به فعل درآوردن آن را پیدا كرد 150.
تقدیر انسان یا جامعه از كجا میآید؟ استعدادی است كه در ژرفنای جامعه و در وجود انسان بهودیعه گذاشته شده. و این پتانسیلی است كه در هر كس موجود است .
با چنین دركی از تقدیر، «میتوان و باید»، از یك شعار به یك چشمانداز واقعی، تبدیل میشود .
بنابراین سؤال كلیدی این است كه آیا انسان میتواند تغییر كند و تغییر دهد؟ آیا میتواند با اجباراتی كه ذات انسانی او و قوای واقعی جامعهاش را بهبند كشیده پنجهدرپنجه شود؟ آیا میتواند از غول جنیست رهایی پیدا كند و یا آن را در چنگ خودش مهار كند؟ آیا میتواند از قید و زنجیر ازخودبیگانگی رها شود و به اصل انسانی خود بازگردد؟ آیا وقتی كه در محاصره جبرها و فشارهای سنگین است، وقتی كه دشمنان همه راهها و همه درها را بهروی او بستهاند، میتواند بنبستها را درهم بشكند و كون و مكان را مسخر اراده انسانی خود كند؟
منطق تقدیر به ما میگوید كه دقیقاًً، ”میتوان و باید” ، ”قدر” رحمت خداست و با همان قانونی برآورده میشود كه رحمت خدا محقق میشود. بنابراین، بدون ایمان به منطق «قدر» چگونه میتوان رحمت خدا را دریافت؟ و اگر قدری در زندگی انسان و جامعه او متصور نباشد، رحمت خدا برای انسان از چه طریق و چگونه محقق میشود؟ اگر مبارزه و پایداری و رنج و فداكاری برای برآوردن قدر و سرنوشت وجود نداشته باشد، رحمت خدا چگونه عینیت مییابد؟
اینها همه سوالهای پایهیی و كلیدی در این بحث است.
امام حسین (ع) در نامهیی تصریح كرده است كه هر كس كه به ”قدر” ایمان نداشته باشد، نصیبی از خداپرستی ندارد و چراغ تابناك ایمان در دلش پرتو نخواهد افكند. در این نامه امام حسین میگوید: «آنان كه نافرمانیها و سیاهكاریهای خودشان را از جانب خدا میدانند، بیشك افترایی بزرگ، به خدا میزنند، پروردگار بینیاز، هیچ بندهیی را بهنافرمانی و انحراف، مجبور نكرده است».
این اصل بحث است در مقابل كسانیكه از تقدیر، معنی كور القا میكنند.
این روح و مضمون اصلی فلسفه قدر است. هر كجی، هرسیاهی و تیرگی كه از پیروی نكردن از قوانین و سنن خدایی ایجاد شده، هیچ ربطی به خدا و قوانین او ندارد. زاییده فرهنگ و مناسبات غیرانسانی است و البته اگر انسان بخواهد میتواند آن را بهسامان كند. میشود آن را به سلام و به سپیده سحر و به بامداد سرنوشت انسان رساند. اما چگونه؟ با قدری كه بهدست خود انسان ساخته میشود.
انسانی كه به قدر ایمان دارد، انتخاب میكند، قدم در راه میگذارد و سرنوشت خودش را بهدست خودش تغییر میدهد و رقم میزند.
انسان اسیر سرنوشت كور نمیشود
شاید خیلی از شما كه در این جا هستید، سخنرانیهای مسعود را در شبهای قدر سال 58 بهیاد داشته باشید. هنوز یك سال نمیشد كه مسعود از زندانهای شاه آزاد شده بود. در آن زمان كه دورهتوفانی و پرتلاطمی برای همه ما بود و قدر و سرنوشت مردم ایران رقم میخورد، مسعود طی پنج شب دیدگاه مجاهدین را در مورد قانون اساسی توضیح داد و نسبت به عواقب این قانون و نقش نیروهای ارتجاعی و اهریمنی هشدار میداد .
شروع انقلاب ضدسلطنتی بود. مردمی كه اینقدر خون داده بودند، انتظار داشتند. اما سرنوشت آنها در دست بدترین دشمنان خدا و خلق میافتاد.
در یكی از آن شبها سوره قدر را هم تفسیر كرد كه كلمات و مفاهیم عمیقش بهیاد ماندنی است.
او میگفت: «تمام تاریخ انسان در یك كلام، نبرد همهجانبه انسان با سرنوشت است. و این انسان آگاه و بیناست كه روزبهروز میخواهد خود را از قید تقدیرها و اجبارات كور رها كند، آزاد شود و بر سرنوشت خودش حكومت كند. تقدیر شوم و سرنوشت نامطلوب را به سرنوشتی مطلوب و مهارشده تبدیل كند» .
در باره این شب میگفت: «حیات انسان سراسر مبارزه علیه نیروها، طبقات و تمایلات كور خودبخودی، غریزی، بیمنطق و ستمگر است. آنها میخواهند سرنوشت ما را در اختیار بگیرند و ما را تباه كنند، اسیر كنند، برده كنند، بكشانند و در لجهخون اندازند. بله اینها واقعیت است. اما حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است كه سرنوشت حقیقی انسان بسیار تابناكتر، درخشندهتر، و فرخندهتر از این حرفهاست. بله قرار است كه اردوی ارتجاع و ستمگری از هر طرف فرو ریخته و واژگون شود. بهاینترتیب انسان سرانجام در همه جبهههای اجتماعی و فردی و طبیعی پیروز خواهد شد این سرنوشت حقیقی ماست... ».
در همانجا گفت كه: «از آغاز در بزرگترین آثار هنری علمی و فلسفی تاریخ بشر این مطلب را منعكس میبینیم. حماسه بهزانو درآوردن سرنوشت شوم و سركش. كه در انواع و اقسام سركشیها منعكس است. بزرگترین و شورانگیزترین آثار هنری و ادبی از این داستان گفتگو میكنند. داستان گیلگمش، بعد آشیل، بعد بتهوون با سمفونی پنجم. در تمام اینها ماجرا یكی است. قهرمانان داستان همه آنهایی هستند كه در یك كشاكش خونین و پر درد و رنج، همان فلسفه ابتلاء، بالاخره بر سرنوشت پیروز میشوند. خدایان اسطورهیی، اجبارات را مهار میكنند» .
آنجا مسعود اشاره كرد: «ما بهدنبال طرح مناسبات و نظم نوینی هستیم. و در تفسیر سوره قدر، تقدیرگرایی كور و استنباط شركآمیز از قدر را رد میكنیم و تأكید میكنیم كه انسان جهان خارج از خود را مطابق آرمان خود میسازد». و اینطور نتیجه میگرفت كه «هر یك از ما اگر مبارزه میكنیم هنری نكردهایم، گلی به سر كسی نزدهایم، این كمترین وظیفه ما است. چراكه جدایی انسان از مسئولیتش جدایی انسان است از انسانیتش».
این نظرگاه متعالی در مورد انسان نظرگاهی است كه راهنمای عمل ما بوده و هست .
این انسان است كه تعیینكننده است. اوست كه انتخاب میكند، اوست كه موانع را كنار میزند، خطرها را بهجان میخرد، رنج میكشد و همه چیز را فراهم میكند و میسازد و نهایتاً اوست كه بهپیش میبرد.
انسان خداگونه قدر خود را میسازد
درست به همین دلیل حضرت علی (ع) را كه امشب، شب شهادت اوست، قدر انسان نامیدهاند. و باز من در این رابطه تلاش میكنم كلماتی را كه مسعود در وصف مولای متقیان بهشیوایی بهكار میبرد، بیان كنم.
ـ آیت كبری، صراط مستقیم و نباء عظیم.
نشانهی بزرگ، راه مستقیم و خبر بزرگ. از چه چیزی خبر میدهد و نشان از چه دارد؟ باز هم از انسان كه خداگونه است. از انسان كه لیله القدر خود را میسازد. خودش لیله القدر خودش را میسازد.
حالا خوب است نگاهی بسیار خلاصه به دورانی كه در آن هستیم، بیندازیم و ببینم مسئولیت ما چیست و چه دورانی در پیش داریم ...»
نيايش خانم مريم رجوى بهمناسبت شب قدر
اول آبان 1384 - پاريس
... در لیله القدر، در شب احیا و شهادت امیر مؤمنان علی (ع) رو به درگاه پروردگار میآوریم، دست دعا بهسوی او بلند میكنیم و حاجت بزرگ مردم ایران را از او مسألت میكنیم .
ای خدای بزرگ، ملت ایران را از سركوبی و ستم و بیداد استبداد مذهبی برهان!
خدایا مردم ایران صد و بیست هزار نفر از بهترین فرزندان مجاهد و مبارز خود را برای دستیابی به آزادی فدا كردهاند.
صدها هزار تن شلاق و داغ و درفش جلادان خمینی و جانشینان او را در شكنجهگاهها تحمل كردهاند. چه خونجگرها كه پدران و مادران و خانوادههای داغدار ما خوردند و چه فدیههای بزرگ كه برای آزادی و رهایی نثار كردند. خدایا خواسته عاجل آنان و شفا و مرهم جامعه مجروح ایران را كه آزادی است برآورده ساز!
خدایا، امشب شب علی است. به حق امیر مؤمنان و به حق پیروان حقیقی او از تو میخواهیم كه مسعود رهبر این مقاومت را در كنف حمایت خود حفظ كنی.
خدایا او را از گزند و توطئه دشمنان در امان دار و به او كمك كن كه در این دریای طوفانی، كشتی مقاومت ایران را به ساحل نجات برساند .
خدایا فطر رهایی و آزادی و آبادی ایران را فرابرسان .
خدایا زنان ایران در دوران آخوندهای زنستیز رنجهای طاقتفرسا كشیدهاند. چه بسیار كه پیكرشان با شلاق سنگدلان مجروح شد، چه بسیار كه هدف بیحرمتی و اهانت واقع شدند و چه ستم و بیداد عظیمی بر آنها روا شد. خدایا زنان ایران را از این همه سركوبی و ستم و بیداد نجات بده!
خدایا رژیم آخوندی ایران را به زندان بزرگی تبدیل كرده است. هر سال زندانهایش از صدها هزار نفر و بهخصوص از جوانان پر و خالی میشود. زندانیان بی دفاع و بی پناه را در بدترین شرایط زیستی، زیر ضرب شلاق و توهین و زیر فشار گرسنگی و بیماری و تنگی جا عذاب میدهد. خدایا همه زندانیان بهویژه زندانیان سیاسی و دستگیرشدگان قیامها و تظاهرات ضدحكومتی را از سیاهچالهای این رژیم برهان .
خدایا مردم ایران در این ایام بر اثر گرانی فوق طاقت، بر اثر فقر و تنگدستی و بر اثر نداشتن شغل و سرپناه، روزگار سختی را میگذرانند. ثروتها و منابع ایران توسط آخوندها چپاول میشود اما میلیونها هموطن ما در این ماه رمضان گرسنه سر بر بالین گذاشتند، میلیونها نفر بیخانمان بودند و چه بسیار بودند بیمارانی كه هزینه مداوا نداشتند.
خدایا آنها را از فقر و گرسنگی و بیماری و از یوغ آخوندهای غارتگر و چپاولگر برهان.
خدایا جامعه ایران بر اثر حكومت آخوندهای تبهكار دچار نابسامانی است. چند میلیون جوان ایرانی در دام اعتیاد گرفتارند. اكثر خانوادهها غمزده و پریشانند. بهجای صلح و صفا و مهربانی، آخوندها تخم كینه و یأس و بیاعتمادی در جامعه پاشیدهاند. خدایا جامعه ایران را از این همه بلا و مصیبت نجات بده.
خدایا، مشعل داران آزادی ملت ایران، رزمآوران ارتش آزادیبخش ملی ایران، آماج انواع توطئهها از جانب دشمن ضدبشری هستند. آنها در كانون سهگمینترین اوضاع در یك كشور بلادیده در محاصره و زیر فشارند و آخوندها از هیچ دسیسهیی علیه آنها كوتاهی نمیكنند. خدایا همه توطئههای دشمن علیه آنان را در هم بشكن و آنها را برای ایفای مسئولیتهای بزرگشان هر چه استوارتر و قویتر كن .
خدایا بركتها و نعمتهایت را نصیب مردم ایران و مقاومت آزادیستانشان بفرما.
و خدایا شر رژیم پلید آخوندی را ازمردم ایران كوتاه كن و تیرگی و سیاهی روزگار كنونی ملت ایران را به سپیده و سحر آزادی برسان .
به رحمت و مهربانیت، ای مهربانترین مهربانان .
زندانى سياسى ارژنگ داودى در کما فرو رفت - Arjang Davoudi Unconscious after 48 Days of Hunger Strike
زندانى سياسى ارژنگ داودى در چهلو هشتيمن روز اعتصابغذا به کما فرو رفت بنابه گزارش رسيده، زندانى سياسى ارژنگ داودى از شب گذشته در چهلوهشتمين روز اعتصابغذا در حالت کما فرو رفت. جان اين زندانى سياسى هماکنون در معرض خطر جدى قرار گرفته و احتمال وقوع يک حادثه ناگوار براى اين زندانى سياسى بسيار محتمل است. يکشنبه شب ۷ شهريور ماه حوالى ساعت ۲۴ زندانى سياسى ارژنگ داودى در حالت نيمه اغما با برانکارد به بهدارى زندان منتقل شد. در آنجا قبل از معاينه پزشکى اين زندانى سياسى در مقابل او برگهاى قرار دادند و از او خواستند در صورت روى دادن هر اتفاقى مسئوليت آن رابعهده نخواهند گرفت. اما آقاى داودى از امضاى آن خودارى کرد. آنها به او آمپول نامشخصى تزريق کردند و بعد از ۴۵ دقيقه با برانکارد و در حالىکه در حال فرو رفتن به اغماى بود در کريدور بند ۳ رها کردند و از نگهدارى او در بهدارى و درمان وى خودارى کردند. او از شب گذشته تاکنون در کريدور بند ۳ زندان گوهردشت کرج بر روى برانکارد قرار دارد و امروز وضعيتش به حدى حاد است که قادر به باز کردن چشمانش و يا صحبت کردن نيست. جان اين زندانى سياسى در معرض خطر جدى است. همۀ شواهد و دلايل حاکى از آن است که بازجويان وزارت اطلاعات و على حاج کاظم رئيس زندان گوهردشت کرج قصد قتل اين زندانى سياسى را دارند. على حاج کاظم تا بهحال مجرى حکم اعدام زندانى سياسى حجت زمانى بوده است و در قتل ۳ زندانى سياسى ديگر به نامهاى ولى الله فيض مهدودى، امير حسين حشمت ساران و عبدالرضا رجبى نقش داشته است و همچنين در قتل و شکنجه و فروش اندام زندانيان عادى بهصورت سيستماتيک نقش دارد. تصميمگيرى در مورد زندانيان سياسى توسط ولىفقيه على خامنهاى صورت مىگيرد و تصميمات او توسط قوۀ قضاييه و وزارت اطلاعات و زندانبانان به اجرا گذاشته مىشود. مسئوليت مستقيم جان اين زندانى سياسى ارژنگ داودى به عهدۀ ولىفقيه ارتجاع است. بهرغم اينکه او در بند ۳ زندان گوهردشت کرج زندانى است تا بهحال بعضى از جريانها از حمايت و انتشار اخبار اعتصاب غذاى او سکوت پيشه کردند و يک حالت بايکوت خبرى عليه او ايجاد کردهاند. گاها حتى سعى کردند که اخبار مربوط به اين زندانى سياسى را به طرق مختلف تحت شعاع ساير خبرهاى جانبى خود قرار دهند
Arjang Davoudi Unconscious after 48 Days of Hunger Strike
Arjang Davoudi was transferred to the prison clinic on a stretcher while he was unconscious on Sunday, August 29th.
RAHANA: According to the Democracy and Human Rights Activists, he was given a form to sign in order to release the authorities from liability in case anything happens and he refused to sign it. They then injected him with an unknown medication and transferred him to Ward 3 on a stretcher while he was unconscious after 45 minutes. They refused to keep and treat him in the clinic.
Since last night, he is still on a stretcher in Ward 3 of the Karaj Gohardasht Prison. Davoudi is in critical condition to the extent that he is not able to open his eyes or to talk.
Original news in farsi:
http://hrdai.blogspot.com/2010/08/blog-post_30.html
Share on Facebook
آخوند کهریزک دجال می کوید ما شما را آتش ميزنيم
آخوند کهریزک دجال می کوید ما شما را آتش ميزنيم
تهديد مردم از تلوزيون ولايت آخوندي
شما را هم در اين دنيا ميسوزانيم هم در اخرت شما کی هستی که به ما میگید قانون اساسی نذارید،شما چی کاریید،شما نمیتونید با ما طرف بشید ما خون دادیم،
تهديد مردم از تلوزيون ولايت آخوندي
شما را هم در اين دنيا ميسوزانيم هم در اخرت شما کی هستی که به ما میگید قانون اساسی نذارید،شما چی کاریید،شما نمیتونید با ما طرف بشید ما خون دادیم،
آن روزهای ”طلایی” میر حسین موسوی , رئیس دولت خدمتگزار خمینی ۱۳۶۰-۱۳۶۷ 1981-1988 - ایران زندان بزرگ 31 ساله , گوشه ای از جنایات ضد بشری جمهوری اسلامی
آن روزهای ”طلایی” میر حسین موسوی , رئیس دولت خدمتگزار خمینی ۱۳۶۰-۱۳۶۷ 1981-1988 - ایران زندان بزرگ 31 ساله , گوشه ای از جنایات ضد بشری جمهوری اسلامی در زندانهای یران
Labels:
افشای مزدوران
رودررويي ولايت فقيه بااسلام قسمت اول -1.wmv
رو در رويي ولايت فقيه با اسلام از استاد جلال گنجه اي
پخش از سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران قسمت اول شهريور89
پخش از سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران قسمت اول شهريور89
حمايت دوتن ازپارلمانترهاي اردن ازمجاهدين اشرف -1.wmv
پيام هاي دوتن از پارلمانتر هاي اردن به مجاهدان شهر اشرف و حمايت از آنها
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
شعار نویسی به مناسبت ۱۲ شهریور، روز ایرن/قدس، - تهران
شعار نویسی به مناسبت ۱۲ شهریور، روز ایرن/قدس، - تهران
Anti-regime flayers in Tehran! Aug 2010. Tehran youth inviting to the massive anti-regime protest on the coming Friday, 3.Sep!
Anti-regime flayers in Tehran! Aug 2010. Tehran youth inviting to the massive anti-regime protest on the coming Friday, 3.Sep!
نامه شیوا خطاب به پدرش: تو یادم دادی که نشکنم پدر
نامه شیوا نظر آهاری خطاب به پدرش: تو یادم دادی که نشکنم پدر
source: http://www.facebook.com/pages/Freedom...
Shiva Nazar Ahari's Letter from Prison: "You Taught Me to Not Break, Father"
A supporter of imprisoned human rights activist Shiva Nazar Ahari reads the letter Shiva wrote to her father two years ago for Father's Day from Evin prison.
JOIN THE CAMPAIGN IN SUPPORT OF
SHIVA NAZAR AHARI:
For More Information:
http://persian2english.com/?p=13726
Official Campaign Website:
http://www.chrr.biz/shiva/index-en.php
source: http://www.facebook.com/pages/Freedom...
Shiva Nazar Ahari's Letter from Prison: "You Taught Me to Not Break, Father"
A supporter of imprisoned human rights activist Shiva Nazar Ahari reads the letter Shiva wrote to her father two years ago for Father's Day from Evin prison.
JOIN THE CAMPAIGN IN SUPPORT OF
SHIVA NAZAR AHARI:
For More Information:
http://persian2english.com/?p=13726
Official Campaign Website:
http://www.chrr.biz/shiva/index-en.php
Monday, August 30, 2010
Sunday, August 29, 2010
نوزدهم رمضان آغاز شبهای قدر و ضربت خوردن علی علیهالسلام
نوزدهم رمضان آغاز شبهای قدر و ضربتخوردن علی علیهالسلام
نوزدهم رمضان، روزی است كه شمشیر اشقیالاشقیا ابن ملجم كه آخوندی از تیره آخوندهای خمینیصفت بود در سر نماز، فرق علی علیهالسلام را شكافت و بدین ترتیب تاریخ اسلام و تاریخ بشریت را برای همیشه به سوگ عزیزترین ثمره تاریخ انسان نشاند. دو روز بعد یعنی روز 21رمضان، روز وداع شیعیان و مجاهدان با مولا و پیشوا و مقتدای تاریخی و عقیدتی خودشان علی علیهالسلام بود. با شهادت امیرالمومنین، تنها حكومت اسلامی واقعی كه پس از پیامبر اسلام برای اولین بار در تاریخ تشكیل شده بود، ناكام میماند و عمر كوتاه قریب 5ساله این حكومت پس از پشتسر گذاشتن حد اقل 3نبرد بزرگ و سهمگین بهاتمام رسید... اما شهادت علی در ماه رمضان و درشبهای قدر باید حتما معنا یا معانی مشخص دیگری هم داشته باشد.
با نگاه كوتاهی به ماه رمضان و فلسفه آن شاید جوابهایی تا حدود فهم خود برای این مسأله پیدا كنیم:
رمضان، از همان آغاز هدف خودش را از روزهداری، كسب تقوای رهاییبخش توصیف كرده است. ولی راستی محصول این تقوا چه میتواند باشد؟ اصلا تقوا كه خروج از جبر به سوی آزادی و رهایی است، برای چیست؟ و در خدمت چیست؟ تقوا برای تغییر انسان و در خدمت تغییر انسان یا نفس همان تغییر است. هدف تغییر است. كما اینكه با فرارسیدن شبهای قدر در این ماه، كه شب نوزدهم هم یكی از آن شبهای قدر است، قطعی بودن این تغییر و این سرفصل را به همه ما نوید میدهد و آن را مهر میكند. ولی ببینیم وقتی از تغییر صحبت میكنیم، سمتوسو و چشمانداز این تغییر چیست؟
اینجاست كه ماه رمضان با ترسیم فطر رهاییبخش، چشمانداز باشكوه تغییر انسان و جامعه را مشخص میكند. تغییر برای رسیدن به فطر رهایی، یعنی به آن شرایط و به آن جامعهيى كه در آن انسانها به فطرت پاك انسانی خود بازگشت كرده باشند. جامعهيى كه در آن اثری از گرسنگی و تنگدستی و فقر و ناداری، بیعدالتی و ستم و تبعیض وجود نداشته باشد. كمااینكه فطریه هم یك الگوی سمبلیك برای رسیدن بهچنین جامعهيى است. جامعهيى كه در آن عدالت اجتماعی و قسط برقرار شده باشد.
پس تا اینجا همه چیز روشن است ولی هنوز یك چیز دیگر باقی مانده است؟ آن یك چیز چیست؟ مگر انسانها میتوانند روی پای خود و بدون داشتن شاخص تغییر كنند؟ خیر! این را لااقل مجاهدین در تجربه سالیان مبارزه و انقلابشان بهخوبی فهمیدهاند. پس تغییركردن نیاز به شاخص و الگو دارد. همانطور كه ما در انقلاب ایدئولوژیكىمان میگويیم بدون شاخصی چون مریم رهایی نمیتوانیم این راه را برویم. حال سوال این است كه آیا انقلاب عظیمی كه حضرت محمد صلی الله علیه وآله با آوردن اسلام بهراه انداخت، شاخص و الگویی داشت یا نه؟ ضمن اینكه وقتی صحبت از تقوای رهاییبخش میكنیم، شاخص و الگوی مجسم تقوا كیست؟ و وقتی صحبت از قدر میكنیم، آنكه قدر انسان نامیده میشود كیست؟ اینجاست كه همه پاسخها و همه بردارها بر الگو و شاخص واحدی منطبق میشوند كه نام او قرآن ناطق علی علیهالسلام است. و راستی اگر این شاخص در میان نبود، مرز اسلام واقعی با ارتجاع تحت نام اسلام چگونه قابل بازشناسی بود؟ علی. آنكه گفت بر در دل نشستم و نگذاشتم غیرخدا وارد آن شود. آنكه پس از چند روز متوالی مراجعه عموم مردم و درخواست آنها برای قبول خلافت، گفت اگر نبود كه حضور شما حجت را تمام كرده و اگر خدا از آگاهان پیمان نگرفته بود كه هرگز بر سیری ظالم و گرسنگی دردناك مظلوم سكوت نكنند، این خلافت را نمىپذیرفتم. ولی بدانید كه این دنیای شما نزد من كمارزشتر از عطسه یك بز است. ای مردم، این مسئولیت را میپذیرم اما بدانید كه حقوق بهناحق ضایعشده را در هر كجا باشد، حتی اگر به مهریه زنان تبدیل شده باشد، وصول میكنم و به صاحبان اصلیش مسترد میگردانم. در همان لحظه آغاز خلافت با صلابتی بی نظیر معاویه را بركنار نمود و تمامی امتیازات طبقاتی زمان عثمان را لغو كرد. علی در فردای خلافت گفت: ای مردم، دوباره ارزشهای فاسد جاهلی و طبقاتی به میان شما بازگشته و وقت آن رسیده كه این ضدارزشها را از بیخ و بن بركنیم و بهجای آن ارزشهای تازه را برقرار نمائیم. بهخدا قسم كه تكانده و غربال شوید و همچون دیگ جوشان با كفگیر بههم زده شوید تا پائینترین شما بالاترین گشته و بالاترین شما پائینترین گردد.
علی همان الگو و شاخص شجاعت كه در صحنه نبردش از همان 12-10سالگی چون شیر خدا شمشیر زد و پشت مهیبترین دشمنان را بهخاك مذلت كشاند. علی آنكه كوچكترین شكافی با حق و حقانیت نداشت، به هیچ چیز جز فرمان پیامبر و مولایش و جز مطلق حق و عدالت مشروط نبود. توانمندی كه بهرغم خیل دشمنانی كه او را احاطه كرده بودند، آنچنان عرصه آزادی و عدالت را در قلمرو خود میگستراند كه در هیچ دموكراسی بشری تاكنون سراغ نشده است. دشمنان قسمخورده خود را تا مرز مبارزه مسلحانه برای سرنگونی حكومتش آزاد میگذاشت و آنان را از تمامی حقوق بیتالمال درست مثل دیگران برخوردار میساخت. شمشیر نمیكشید مگر برای كسی كه ابتدا شمشیر كشیده باشد، در برابر كشورگشايیهای پس از پیامبر میایستاد و حقوق اسیران، بردگان و زنان را دادخواهی میكرد. علی آن كه شاخص و الگوی آرمانی تغییر انسان بود. بیجهت نیست كه رهبر مقاومت مسعود رجوی در سخنان خود از امیرالمومنین بهعنوان قدر انسان یاد كرده است. یعنی همانطور كه برای جامعه و تاریخ و برای هر چیز قدر و اندازهیی هست، علی هم قدر انسان است و اوست كه انسانیت را در بالابلندترین قله آرمانیش ترسیم كرده است. كودكی كه در خانه خدا متولد شد و یتیمی كه از 6-5سالگی در دامان پیامبر خدا پرورش یافت. حرف و عملش موبهمو بر هم منطبق بود. در بیانیه سیاسی-ایدئولوژیك خود پس از قبول خلافت اعلام كرد: پای حرفهایم ایستادهام و گردنم در گرو حرفهایم هست و خودم ضامن اجرای آن هستم. (ذمتی بما اقول رهینه وانا بهزعیم) و اینچنین بود كه وقتی شمشیر خوارج فرقش را شكافت، با فراغبال و آسودگی خیال گفت: 'فزت و ربالكعبه' بهخدای كعبه قسم كه رستگار شدم.
امیدواریم در این ماه توانسته باشیم با تلاش و مجاهدت و با بهرهبردن از فضای سازنده رمضان و با آنچه كه از انقلاب و رهبریمان گرفتهایم و بهخصوص با فرارسیدن شبهای قدر، بار خود را بسته، عزمها را جزم كنیم و خیز بلند برای مراحلی كه در پیش رو داریم، برداریم.
درروشناى رمضان (۱۴
على کجاست؟
على کجاست؟ آيا خورشيدى در بيکران هستى، و درگذشته زمان؟
امروز تقويم را ورق زدم. رمضان آمده و روزهايش را طى مىکند.
و زمان در ميانه رمضان، به روزهاى على مىرسد. من از خود مىپرسم:
ـ على کجاست؟ آيا در گذشتههاى دور شده، طلوع و افول کرد؟ آيا حتى خورشيديست در افقهاى ياد و خاطره؟ يا حتى پيشوايى، سردارى، پرچمى، در سرودهاى ستايش.
کسى پاسخم را نمىدهد. کاش کسى مىتوانست پاسخم دهد!
زمان، جاده ايست طولانى در پشت سر. که آنچه گذشته را، در پيچ و خمهاى بسيار خود پنهان کرده است. آنچه درگذشته طلوع کرده، در گذشته پايان يافته. و يا در يادها نيز گم شده، و يا بهصورت خاطرهاى تاريخى، در همان دورها مانده. اگر خورشيدى بوده است، براى حال ما، در شب تاريک ستمها، به طلوعى در افقى حسرتآور تبديل شده است.
حال باز مىپرسم، آيا على، آن خورشيد فروزان، درافق پشت سر مانده است. در اندوه بىپاسخى، فرو رفتهام که ناگهان صدايى مرا به خود ميآورد:
ـ سلام! من على هستم!
ـ تو! على! از اعماق گذشته بامن سخن ميگويى؟
ـ نه! از همه جاى زمان واينک از تمامى پهناى اکنون.
ـ همين اکنون؟
ـ همين اکنون!
ـ تو که آن شب با فرق شکافته از دنياى ما پرکشيدى! هنوز هستى؟
ـ آرى! من! اما به جايى پر نکشيدم! جاويد شدم!
ـ در چه؟
ـ در قلبهايى که به شوق دنيايى انسانى مىتپند. در گامهايى که به سوى رهايى مىروند.
ـ آرى! آرى! يکبار ديگر نيز در همان زمانه خودت، چنين سخنى گفته بودى! آنگاه که از جنگ جمل برمىگشتى.
ـ آرى! يادت هست. بهآن که آرزو مىکرد برادرش در نبرد همراه ما بوده باشد، گفتم.
ـ من آن کلام را حفظ کردم. گفتى
أ هوى أخيک معنا؟ آيا آرزوى دل برادرت با ما بود؟
و او گفت آري
و تو گفتى: فقد شهدنا و لقد شهدنا فى عسکرنا هذا أقوام فى أصلاب الرّجال و أرحام النّساء سيرعف بهم الزّمان و يقوى بهم الإيمان
به يقين با ما بوده است. و با ما بودند در اين ارتش ما، اقوامى که هنوز در پشت مردها و رحم زنان آيندهاند. و زمان بوسيله آنها پيشى مىگيرد و ايمان بهوسيله آنان نيرو مىيابد.
ـ خوب کلام من را به ياد دارى! اما بهنظر مىرسد به آن گفته باور نداشتهاى؟
ـ از کجا چنين ميگويى؟
از آنجا که از حضور من اينجا حيرت کردى؟
ـ راست ميگويى! آخر درک اين گفته از توان فهم من بالاتر بود. هنوز هم نمىفهم که چگونه تو، از وراى قرنها با من سخن ميگويى؟ تويى که قرنها پيش به شهادت رسيدى! من تنها همين را مىفهمم که تو اگر مىبودى، چقدر درد مىکشيدي
ـ آفرين! درد مىکشم!
ـ بله! من تو را همين قدر مىفهمم! که اگر در زمانه ما مىبودى، چاهها از گريهات پر مىشد! گاه تو را حس مىکنم! مىگويم کاش شاهد زمانه ما نباشى؟
ـ مگر مىشود؟
ـ آخر، مىفهمم که چقدر آتش ميگرفتى. از شنيدن گرسنگيها و فقر مردم ما! از رنج زندانيان ما. از شرم نگاه پدران بيکار، که با دستهاى خالى بر سفره کودکان خود مىنگرند. تو! يا على! نمىدانم چگونه مىتوانى تحمل کنى ستمى را که برزنان زمانه ما مىرود. تويى که مىگفتى اگر مرد مسلمانى از شرم بميرد ملامتى بر او نيست وقتى که مىشنود که خلخالى از پاى زنى يهودى به ستم ربودهاند. و حالا
ـ مىدانم! مىبينم!
ـ و حالا رجالگان بر سر بازارها، برچارراهها، راه برزنان مىبندند و هر بىحرمتى درحق آنان روا مىدارند. مىربايندشان و سربه نيستشان مىکنند و شوهرانشان را نيز در زندانها مىکشند. مىدانى على…
ـ هميشه به اين فکر مىکنم که اگر مىبودى و مىديدى چشمهاى مظلومانى که سنگسار مىشوند، يا جوانانى که بردار کشيده مىشوند، چه رنگى از مظلوميت دارد، کودکانى که به فروش مىروند، آه… حکايت اين شکايت پايانى ندارد. اگر مىبودى و مىشنيدى که احبار و رهبان اين زمانه، اين آخوندهاى رذالت و شقاوت پيشه، چه ثروتها از سرمايههاى محرومان گرد کردهاند، و درچه کاخهاى گرانقيمت براى خويش ساختهاند، چه مىکشيدى؟ تويى که شبها کيسه آرد بر دوش به درخانه محرومان مىرفتى! اگر مىديدى که درخانهها، نه آلونکهاى حلبى و کارتنى اين مردم، چه نگاههاى محرومى بر سفره دوخته شده، چه بيمارانى در تب و رنج، بىدارو، با مرگ ملاقات مىکنند… آه على! نمىدانم اگر ميديدى يامىشنيدى!؟
ـ آرى! هم شنيدهام هم ديده ام! و مىبينم!
ـ مىبينى؟!… همه را؟!
ـ آرى!
ـ يعنى تو هستى؟ تو در اکنون ما هستى؟
ـ آرى! هستم که مىبينم!
ـ اگر به آن سخن من باور مىداشتى، مىتوانستى حضور من را در همه جا ببينى.
ـ در چه چيز!
ـ بايد خوب بنگرى! خوب انديشه کنى! اکنون دمى بينديش! اگر بخواهى مرا ببينى در کجا جلوهگر خواهم بود؟
ـ اگر به عقل خود بخواهم بگويم، مىگويم آنجا که کودکان محروم خلق من، درخانههاى سرد، گرسنه به دستهاى پدر مىنگرند، تو بايد آنجا روحى خروشان باشى! خشمى بىتاب! که فردا روز، از خانه به خيابان مىشتابد و با سنگ، و با هرچه در کف، بر خيل دجالان ورجالگانشان مىتازد!
ـ آفرين! خوب حدس زدى! خب من همانجا هم هستم!
اگر به حس خود بخواهم بگويم، که تو کجايى، مىگويم، آنجا که در چارراهها بر زنان بىحرمتى مىکنند، تو موج خشمى هستى در قلب جوانى، که تاخت برمىدارد و آتش به مرکب مزدوران مىاندازد
ـ خب! همانجا هم هستم ديگر!
مىگويم، آنجا که در زندانها، بازجويان و شکنجهگران متجاوز، زندانى دست بسته را مىزنند، تو موجى از کينهاى که در سلولهاى اطراف، سوگند مىخورد که خشت خشت ستم را برکند.
ـ خب! همانجايم ديگر! مگر صدايم را نشنيدهاى؟
ـ نه!… يعنى چراچرا… صداى يک زندانى را به ياد ميآوردم که سوگند خورد که پا برجا بماند و به دجالان گفت بياييد! بياييد من را نيز بر دار کشيد!
ـ ديدى من همانجا بودم
ـ کم کم دارم حست مىکنم. کم کم دارم معناى آن حرفت را مىفهمم. کم کم دارم مىبينمت! نکند که تو همان پرچمى! همان پرچم سرخ که بر آن نوشته است هيهات!
ـ همان هم هستم! همان که بر فراز برج رزم آوران در بادها دراهتزاز بود. آنروز که خيل رجالگان با تيرو تبر هجوم آوردند! آنروز من آنجا بودم.
ـ حال من در حيرتم که تو همواره من را ديده بودى! و باز مىگويى تو از کجا به اکنون آمده اى!؟
ـ نه!… ايمان آوردم… باور کردم… اکنون على! تو را در همه جا حى و حاضر مىبينم. حتى در آنسوى جهان!
ـ آنسوى جهان؟
ـ آرى! آنجا که هموطنم اشک به چشم مىآورد و گرسنه بر سطح خيابان، براى رزم آوران ميهنم اعتصاب مىکند.
ـ آفرين!
ـ مرا خوب نيک دريافته اى!
ـ على! مىتوانم يک چيز ديگر نيز بگويم؟!
ـ چه؟
ـ تو را در وجودهايى بيگانه نيز مىبينم! آنان که از خون و سرزمينى ديگرند و به گونهاى ديگر سخن مىگويند و شايد به دين تو نيز نيستند!
ـ بازخطا کردى! مىدانم کهها را ميگويى! آن قلبهاى عاشقى که به انسانيت و محبت و شوق آزادى همه انسانها مىتپد. آنها را ميگويى! چرا بيگانهشان خواندى! کمى مرا به خشم آوردى! آنها نيز درمنند و من در آنها نيز هستم.
ـ على مرا ببخش! که تو را زاده و متعلق به پارهيى از زمين دانستم.
ـ مىبخشم! مىدانم که قصد بدى نداشتى! اکنون برخيز! که با هم روانه شويم. که من آن خشمم، من آن عزمم، من آن عشقم، من آن محبت دلهاى انسانهايم. من آن پرچمم! که در دستهاى رزمندگان پيروز جهان! ريشه همه ستمکاران را برمى کند. برخيز! تا دراهتزايى آيى!
ـ
Iran The Garden of Khavaran, the massacre of political prisoner (Memorial)
قتل عام ۶۷،خاوران...نه میبخشیم نه فراموش میکنیم
Saturday, August 28, 2010
در روشناى رمضان (۱۰
پرتوى از آيات قرآني
واذکروا إذ أنتم قليل مّستضعفون فىالأرض تخافون أن يتخطّفکم النّاس فآواکم وأيّدکم بنصره ورزقکم مّن الطّيّبات لعلّکم تشکرون (انفال
۲۶)
بلى إن تصبروا وتتّقوا ويأتوکم مّن فورهم هـذا يمددکم ربّکم بخمسة آلافٍ مّن الملآئکه مسوّمين (
۱۲۵ آل عمران)
و ما جعله اللّه إلاّ بشرى لکم ولتطمئنّ قلوبکم به و ما النّصر إلاّ من عند اللّه العزيز الحکيم (۱۲۶ آل عمران)
ليقطع طرفاً مّن الّذين کفروا أو يکبتهم فينقلبوا خآئبين . (۱۲۷ آل عمران
)
به ياد آوريد آن زمان را که عدهاندکى بوديد درمحاصره دشمنان بسيار و شما را آن چنان در تنگنا قرار داده بودند که بيم داشتيد دريورشى برق آسا بربايندتان، پس او شما را پناه داد و ياريتان کرد و نيکوترين دستاوردها و بهترين موقعيتها را نصيب شما گردانيد تا مگر شکر گزار باشيد.
آرى اين چنين است که اگر پايدارى و تقوا (آرمانى، خطى و سياسى) پيشه کنيد، درسرفصلهاى خطير و سرنوشت ساز، که دشمن بىمحابا و از همه طرف بر شما مىتازد، خداوند با ۵هزار فرشته نشاندار به ياريتان خواهد شتافت.
اين تنها نويد و بشارتى است براى شما تا دل آسوده داريد و با پايدارى بىشکاف به پيش تازيد و به فتح و پيروزى خود که از جانب خداى قادر و دانا فرا مىرسد، اطمينان داشته باشيد
اين چنين است که ريشه حق پوشان را از بيخ و بن برکند و آن چنان برزمينشان زندکه خوار و درهم شکسته، تمامى آرزوهايشان را با خود به گور ببرند.
جنگ كثيف عليه ساكنان اشرف رامتوقف كنيد.wmv
جنگ كثيف عليه ساكنان اشرف رامتوقف كنيد
سازمان هاي بين المللي خواستار لغو محاصره عليه ساكنان شهر وبرچيدن سيرك وزارت اطلاعات خامنه اي در ورودي شهر اشرف شدند
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران:
سازمان هاي بين المللي خواستار لغو محاصره عليه ساكنان شهر وبرچيدن سيرك وزارت اطلاعات خامنه اي در ورودي شهر اشرف شدند
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران:
Friday, August 27, 2010
در روشناى رمضان (۹
تلاوت آيات ۷۴-۷۱ سوره نساء
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
يا أيّها الّذين آمنوا خذوا حذرکم فانفروا ثباتٍ أو انفروا جميعاً (
۷۱)
اى آنان که ايمان آوردهايد سلاح و الزامات رودررويى با دشمن را برگيريد و درتيمهاى جداگانه و يا بهطور دسته جمعى براى مبارزه بيرون رويد
.
وإنّ منکم لمن لّيبطّئنّ فإن أصابتکم مّصيبة قال قد أنعم اللّه عليّ إذ لم أکن مّعهم شهيداً (۷۲)
همانا دربين شما گروهى هستند که اين مبارزه را (باعذر وبهانه يا ايجاد دلهره و تزلزل و… ) به رکود و کندى مىکشانند. اگر به شما حادثه ناگوارى رسد مىگويند لطف خدا شامل حال ما شدکه با شما نبوديم و آسيبى به ما نرسيد
.
ولئن أصابکم فضل مّن الله ليقولنّ کأن لّم تکن بينکم وبينه مودّه يا ليتنى کنت معهم فأفوز فوزاً عظيماً (
۷۳)
و اگر فضل خدا (پيروزى و غنيمتى) نصيب شما شود، آنچنان کهگويى اصلاً با شما هيچ پيوند و رابطهيى نداشتهاند (مثل بيگانه)، مىگويند اى کاش ما نيز درصفوف آنها بوديم و از پيروزيهايى که نصيبشان شده بهره مىبرديم
.
فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحياة الدّنيا بالآخره و من يقاتل فى سبيل اللّه فيقتل أو يغلب فسوف نؤتيه أجراً عظيماً (
۷۴)
پس آنها که منافع زودگذر دنيايى را فداى آخرت مىکنند، بايد که مبارزه در راه خدا را برگزينند و هرکس دراين راه مبارزه مىکند، خواه کشته شود يا پيروز گردد، ما پاداش عظيم را نصيبش خواهيم نمود.
هشتادمین زادروز جهانپهلوان تختی
پنجم شهریور ۱۳۸۹هشتادمین سالروز تولد یک نامآشناست؛ نامآشنایی که بر خلاف بسیاری از هموطنانش، در زمان حیات به شهرت و محبوبیت رسید؛ "قهرمانی" که در حافظهی تاریخ معاصر ایران، "پهلوانی"اش بر قهرمانی"اش میچربد. ۵ شهریور ۱۳۰۹ کسی متولد شد که در کوچه و خیابان ایران نماد پهلوانی و تواضع و فروتنیست، در جامعه ورزشی نماد قهرمانی و نامآوری، در میان مُصدقیان، دوست و همراه و قهرمان ملی، و در میان برخی از مخالفان حکومت محمدرضا پهلوی، حجتی بر تنگنظری سیاسی؛ کسی که پس از ۴۳ سال هنوز پرده ابهام از ماجرای مرگش کنار نرفته است.
پنجم شهریور ۱۳۸۹ هشتادمین سالروز تولد تختیست؛ "غلامرضا" نامی که به "جهانپهلوان" مشهور شد. تختیای که در خانیآباد تهران متولد شد و تحصیل را نیمهکاره رها کرد؛ تختیای که کشتی ایران را بر بام جهان نشاند و بازوبند پهلوانی ایران را بر بازو بست.یکی به تختی دستمریزاد گفت که یکتنه باران انساندوستی اهل کوچه و بازار را بر برهوت زلزلهزده بوئینزهرا سرازیر کرده و دیگری ستودش که در برابر "مزدوران دژخیم" سینه سپر کرده و برای وداع آخر با مصدق به "احمدآباد" شتافته است. طنزپرداز نام او را پس از "مولا علی" و "پوریای ولی" ورد زبان "داشمشتی لوطیصفت" کرد و قصاب کرمانشاهی پس از مرگ تختی خود را به قناره آویخت که "جهان بی جهانپهلوان ماندنی نیست" . سیاوش کسرایی، شاعر نامی، هم در ستایشش، اینگونه قصیده آغاز کرد که «جهان پهلوانا صفای تو باد، دل مهرورزان سرای تو باد».یکی غلامرضا تختی را «دارنده همه مشخصات یک قهرمان تودهها در جهان دو قطبی خواند» و دیگری از مردمدوستی و خوی پهلوانی و مردانگی و یتیمنوازیاش نوشت. یکی هم از مادردوستی او گفت و اینکه "جهانپهلوان" برای «دیدن مادر و در اعتراض به عدم موافقت با مرخصی» از کار در شرکت نفت مسجد سلیمان استعفا کرد.
پایانی مبهمبعد از ظهر ۱۸ دیماه ۱۳۴۶، روزنامه کیهان در شماره ۷۳۳۳ خود تیتر زد: «غلامرضا تختی خود را کشت!» . روزنامه رقیب، اطلاعات، هم در تیتر اول شماره ۱۲۴۸۰ خود نوشت: «پیش از ظهر امروز تختی خودکشی کرد».
یکی مرگ تختی را خودکشی خواند و اختلافات خانوادگی را حجتش. کیهان ۱۹ دیماه ۱۳۴۶ دستخطی منتسب به او در ثانیههای آخر زندگیاش منتشر کرد؛ دستخطی که در اتاق ۲۳ هتل آتلانتیک در خیابان تخت جمشید (طالقانی) تهران نوشته شده بود و از "آرزوی مرگ در ترکیه" و "قهر از خانه" و "نگرانی از آینده فرزند" حکایت میکرد. این نوشته ظاهرا از لابهلای دستنوشتههای تختی و از سوی دستگاههای امنیتی در اختیار روزنامهها قرار گرفته بود. دیگری اما پرده از الفاظ سراسر مهر و محبت وصیتنامه برداشت که "جهانپهلوان" با آنها همسرش را نواخته و تکیادگارش، بابک، را به او سپرده بود. یکی از استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی از مواضع تختی و نزدیکی به مصدق و عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی نوشت و از حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و بیاعتنائی تختی به اخطارهای حکومتی گفت و "ساواک" را عامل قتلش خواند. تنگنظریهای حکومت مستقر و نزدیکی هتل آتلانتیک به مقر ساواک را هم حجت آن دانست. هر چند در اسناد منتشرشده ساواک پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، هیچ ردپایی از این ادعا پیدا نشد. دیگری حتا قدم فراتر نهاد و برنخاستن تختی به احترام ورود "شاهپور" غلامرضا (برادر محمدرضا پهلوی) به مجلسی را علت "حذف جهانپهلوان" خواند.جلال آل احمد در سال ۱۳۴۷ در اشاره به مراسم سوگواری تختی نوشت: «از آن همه جماعت هیچ کس، حتا برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.» برخی هم گفتند و نوشتند که تختی اگر خودکشی هم کرده باشد، مسئولیت آن با حکومت شاه است که با فشارها و تگناهایی که برایش به وجود آورد او را به این سمت سوق داد.
داریوش آشوری اما چند روز پس از درگذشت تختی در مقالهای با عنوان «مردی که محکوم به شکست بود» نوشت: «تختی عالیترین تجلی یا آخرین تپش چراغ سنت پهلوانی ما بود که با خودکشی به مردن این چراغ قطعیت و صراحت و معنا داد.»در سالهای پس از مرگ تختی نه علی حاتمی در فیلم ناتمام خود "جهانپهلوان" رد روشنی از این ماجرا به دست میدهد و نه بابک تختی در پی تحقیق در مورد مرگ پدرش میتواند یکی از گزینههای بالا را تأیید کند. شهلا توکلی، همسر تختی، هم نوری بر زوایای تاریک مرگ "جهانپهلوان" نیفکنده است. به هر روی یک نکته قابل انکار نیست: ویژگیهای پهلوانی شخصیت تختی در باور مردم ایران بر موفقیتهای ورزشی و قهرمانیهای او برتری دارند؛ چه کسانی که معتقد به "قتل" تختی هستند و چه آنان که مرگ او را "خودکشی" میدانند. نعمت میرزاده (نعمت آزرم) پس از مرگ "جهانپهلوان" سرود:..
.تو اندر سینههای گرم خواهی زیست
تو با انبوه پاک مردمان خوبقلب شهر، خواهی ماند
دویچه وله
اطلاعيه 3500 نماينده پارلمان اروپا درحمايت ازشهراشرف.
اطلاعيه 3500 نماينده پارلمان اروپا درحمايت ازشهراشرف
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
عناوين مهمترين اخبار ازسيماي ازادي 2شهريور
عناوين مهم ترين خبرهاي ايران از سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران 2 شهريور
نگراني عفوبين الملل دررابطه با اعدامها درايران
نگراني عفوبين الملل دررابطه با اعدامها درايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
كارزارجهاني درحمايت ازاشرف1شهريور.
تظاهرات هموطنان آزاده و هواداران مقاومت در كشورهاي اروپايي و كانادا كه خواستار حفاظت اشرف توسط سازمان ملل متحد و نيروهاي آمريكايي شدند
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
مراسم گراميداشت شهيدشهرام فرج زاده دربهشت زهرا
مراسم گراميداشت شهيدشهرام فرج زاده از شهداي قيام عاشورا سال 88 كه توسط مزدوران انتطامي با خودرو زير گرفته شد دربهشت زهرا
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
اطلاعيه شوراي ملي مقاومت درمورد حكم اعدام حميد قاسمي
اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در مورد حكم قرون وسطايي اعدام براي حميدقاسمي برادر وي به نام البرز قاسمي هم بعد از تحمل شكنجه هاي فراوان در زندان اوين در سال 1388 به شهادت رسيد
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
اطلاعيه شوراي ملي مقاومت درمورد حكم اعدام حميد قاسمي
اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در مورد حكم قرون وسطايي اعدام براي حميدقاسمي برادر وي به نام البرز قاسمي هم بعد از تحمل شكنجه هاي فراوان در زندان اوين در سال 1388 به شهادت رسيد
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
طرح سركوبگرانه رژيم براي دستگيري جوانان
دستگيري 1269 نفر طي يك هقته تحت پوشش سركوبگرانه رژيم آخوندي تحت عنوان امنيت اجتماعي اخلاقي
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
اعتراضات كارگران نسبت به سياست هاي ضدكارگري
اعتراضات كارگران نسبت به سياسيت هاي ضد كارگري رژيم آخوندي ادامه دارد
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
Thursday, August 26, 2010
درروشناى رمضان (۸
وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً {سوره نساء آيه ۷۵}
ترجمه:
شما را چه مىشود که در راه خدا، و در راه رهايى مستضعفان و ستمديدگان، براى رهايى زنان و مردان و کودکان محروم به پيکار برنمىخيزيد و دست ستمگران را از آنها کوتاه نمىکنيد؟ همان سرکوبشدگانى که زبان حالشان اين است که بار خدايا ما را از دست اين نظام ستمگر برهان و از جانب خود براى ما رهبرى و يار و ياورى قرار بده.
اين صدا و سخن مردم ايران و فرياد دردآلود زنان و مردان و کودکان ستمزده ميهن ماست که در کلام خدا و در قرآن مجيد طنين افکن شده است. آيا وجدان بيدارى هست که فرياد اين درماندگان و سرکوبشدگان را بشنود؟ صداى مردانى که براى گذران زندگى خود و خانوادهشان ناگزير از فروش کليه خود مىشوند؛ صداى زنان بىپناهى که ناگزير شدهاند عرض و ناموسشان را بهاى به دست آوردن لقمهيى نان براى سير کردن شکم خود و کودکانشان کنند؛ صداى کودکانى که جثههاى نحيفشان، بار سنگين معاش يک خانواده را بر آسفالت سرد خيابانهاى شهر به دوش مىکشد.
و آيا کسى هست که به يارى و حمايت آنها که اسير مشتى آخوند پليد و دينفروش و پاسدار جلاد و چکمهپوش شدهاند، برخيزد؟
اى جوانمردان و اى آزاد زنان! اين خدا و اين کلام خداست که شما را آواز مىدهد!
Labels:
مذهبی
Major demonstration against the Iranian regime's president in New York
United Nations headquarters is no place for criminals
Major demonstration against the Iranian regime's president in New York
Friday, 20 August 2010
United Nations headquarters is no place for criminals
Whereas the Iranian regime continues to defy United Nations resolutions and presses ahead with its anti-Iranian and inhumane nuclear weapons program;
Whereas the clerical dictatorship ruling Iran continues to export fundamentalism and terrorism abroad while meddling in the internal affairs of other countries, particularly in the Middle East, and threatens global peace and stability;
Whereas the inhuman regime issues death sentences, including death sentences by stoning, on a daily basis and carries out these punishments in public while refusing to spare even the lives of juveniles;
Whereas political prisoners are labeled as terrorists and mohareb (enemy of God) and sentenced to execution by the theocracy for merely participating in mass protests against the regime and for their belief in freedom and democracy;
Whereas a number of political prisoners have been sentenced to death simply for having relatives in Camp Ashraf, Iraq, where members of the Iranian opposition reside;
Whereas the freedom-seeking people of the world continue to express outrage over the massacre of 30,000 political prisoners in 1988, considered a crime against humanity, and voice support for the call by Maryam Rajavi, President-elect of the Iranian Resistance, to set up an international tribunal to try leaders of the regime for committing this heinous crime;
In view of the Iranian people’s courageous street protests with the chants of “Death to dictator” and “Down with the principle of absolute clerical rule,” which demonstrates their rejection of the regime in its entirety;
It would be utterly deplorable and unacceptable for the international community if the president of this despicable regime, Mahmoud Ahmadinejad, who does not represent the Iranian people, is welcomed at the United Nations General Assembly in New York.
The presence of the representative of the inhuman regime, which is a threat to global peace and stability, at the UN headquarters is completely unacceptable for us and so we urge that his visit to New York be prevented.
We also call for the expulsion of the Iranian regime’s delegation from the United Nations because they do not deserve to be among the family of nations.
We invite all freedom-seeking people of the world and defenders of democracy to join a major demonstration to be held by Iranians in New York in order to show your opposition to Ahmadinejad’s presence at the UN General Assembly and in the New York City while at the same time expressing your solidarity with the arisen people of Iran and their main opposition movement.
Details of the demonstration will be announced in due course.
Organizing Committing of Major Iranian Demonstration in New York Against Ahmadinejad’s Presence
August 20, 2010
http://ncr-iran.org/content/view/8726/1/
http://www.ahmadinejadout.com/
Major demonstration against the Iranian regime's president in New York
Friday, 20 August 2010
United Nations headquarters is no place for criminals
Whereas the Iranian regime continues to defy United Nations resolutions and presses ahead with its anti-Iranian and inhumane nuclear weapons program;
Whereas the clerical dictatorship ruling Iran continues to export fundamentalism and terrorism abroad while meddling in the internal affairs of other countries, particularly in the Middle East, and threatens global peace and stability;
Whereas the inhuman regime issues death sentences, including death sentences by stoning, on a daily basis and carries out these punishments in public while refusing to spare even the lives of juveniles;
Whereas political prisoners are labeled as terrorists and mohareb (enemy of God) and sentenced to execution by the theocracy for merely participating in mass protests against the regime and for their belief in freedom and democracy;
Whereas a number of political prisoners have been sentenced to death simply for having relatives in Camp Ashraf, Iraq, where members of the Iranian opposition reside;
Whereas the freedom-seeking people of the world continue to express outrage over the massacre of 30,000 political prisoners in 1988, considered a crime against humanity, and voice support for the call by Maryam Rajavi, President-elect of the Iranian Resistance, to set up an international tribunal to try leaders of the regime for committing this heinous crime;
In view of the Iranian people’s courageous street protests with the chants of “Death to dictator” and “Down with the principle of absolute clerical rule,” which demonstrates their rejection of the regime in its entirety;
It would be utterly deplorable and unacceptable for the international community if the president of this despicable regime, Mahmoud Ahmadinejad, who does not represent the Iranian people, is welcomed at the United Nations General Assembly in New York.
The presence of the representative of the inhuman regime, which is a threat to global peace and stability, at the UN headquarters is completely unacceptable for us and so we urge that his visit to New York be prevented.
We also call for the expulsion of the Iranian regime’s delegation from the United Nations because they do not deserve to be among the family of nations.
We invite all freedom-seeking people of the world and defenders of democracy to join a major demonstration to be held by Iranians in New York in order to show your opposition to Ahmadinejad’s presence at the UN General Assembly and in the New York City while at the same time expressing your solidarity with the arisen people of Iran and their main opposition movement.
Details of the demonstration will be announced in due course.
Organizing Committing of Major Iranian Demonstration in New York Against Ahmadinejad’s Presence
August 20, 2010
http://ncr-iran.org/content/view/8726/1/
http://www.ahmadinejadout.com/
Wednesday, August 25, 2010
پانزدهم رمضان ولادت دومین پیشوای تشیع انقلابی و مردمی نوردیده و گوهر برگزیده رسول خدا حضرت امام حسن مجتبی(ع) مبارك باد
پانزدهم رمضان ولادت دومین پیشوای تشیع انقلابی و مردمی نور دیده و گوهر برگزیده رسول خدا حضرت امام حسن مجتبی (ع) مبارك باد
روز 15رمضان، روز ولادت دومین رهبر تاریخی شیعیان و مجاهدان است.
میلاد باسعادت امام حسن مجتبی بر تمامی رهروان آن پیشوای بزرگ و بر مجاهدان طریقش مبارك باد. حضرت حسن در 15رمضان سال سوم هجری بهدنیا آمد و در سال 50 هجری بهشهادت رسید. امام حسن بهدستور معاویه توسط همسرش 'جعده' مسموم شد و به شهادت رسید.
امام حسن فرزند بزرگ علی و فاطمه تا 7سالگی از سرپرستی و آموزش مستقیم پیامبر برخوردار بود و این تأثیر تعیینكنندهیی در شخصیت امام حسن داشت. پیامبردرباره امام حسن گفته بود كه «حسن درخَلق وخُلق ازهمه كس به من شبیهتر است» .
حضرت حسن پس از شهادت امام علی، در 21رمضان سال 40 هجری، یعنی زمانی كه 37ساله بود، به امامت و خلافت رسید. و این در حالی بود كه معاویه مظهر اشرافیت منحط اموی كه بر تمامی مناطق شام (سوریه امروزی) حكومت میكرد، از فرصت شهادت حضرت علی بهره جسته و آماده بلعیدن تمامی جهان اسلام شد. به این ترتیب دوران خلافت كوتاه امام حسن كه فقط 6ماه بهطول انجامید و نیز دوران 10ساله پس از آن تا هنگام شهادت حضرت، مصادف با مرحله بسیار حساسی از جنبش و مبارزه با دشمنی بود كه به نام اسلام حكومت میكرد و تیشه به ریشه توحید و اسلام میزد.
بهمناسبت میلاد باسعادت امام حسن مجتبی، بخشهایی از سخنان آقای مسعود رجوی را كه در سالهای گذشته برای رزمندگان آزادی ایراد كردند، در زیر میخوانیم:
گوهر برگزیده رسول خدا در آزمایشی سنگینتر از عاشورا
بذرافشان عاشورا
(بخشهایی از سخنان آقای مسعود رجوی بهمناسبت تولد امام حسن مجتبی در سالهای گذشته)
واقعیت این است كه بزرگترین تحریف و تقلب در تاریخ صدر اسلام به زندگی امام حسن مجتبی، برادر و راهبر امام حسین، مربوط میشود. پیشوای انقلابی بزرگی كه روزگارش بسیار پرفتنه و پرمصیبت بود،. هم او كه بذرافشان و راهگشای عاشورا و زمینهساز حماسه جاودان آزادی بود و سید الشهدا، حسینابنعلی (ع)، نیز در تمام سالهای امامت امام حسن تحت رهبری و هدایت او برای قیام جاودان عاشورا آماده میشد. با اینهمه، هنوز كه هنوز است دوران امام حسن برای بسیاری از شیعیان ناشناخته مانده و تصمیمگیریهای خطیر و تاریخی این رسواگر بزرگ دجالآن، در پردهیی از اسرار و ابهام باقی مانده است
دوستان ناآگاه تلاشهای زیادی كردند تا آنچه را كه در تاریخ مشهور به قرارداد صلح بین امام حسن و معاویه است، بهنوعی، توجیه مصلحتگرایانه كنند؛ بدون آنكه بتوانند شرایط و تعادلقوای عینی را همچنانكه بود توضیح بدهند تا همگان چندوچون اوضاع را در آن شرایط بفهمند و به مضمون مواضع و عملكرد امام حسن و نتایج آن پیببرند. آخر اگر اوج هوشیاری انقلابی او كه با صبر و متانتی شگفت عجین است نبود و اگر او در آزمایشی خارقالعاده از حكومت و حاكمیت صرفنظر نمیكرد، در یككلام ارتجاع قهار اموی ریشه اسلام انقلابی را بیرون میآورد و دعاوی تاریخی آن را هم لوث میكرد و نهضت حسینی نیز هیچ فرصتی برای شكوفایی و اثربخشی نمییافت .
به همین خاطر بود كه حسنابنعلی (ع) در طول تاریخ هدف رگباری از ناجوانمردانهترین اتهامها و دروغها نهفقط از جانب دشمنانش (كه از آنها انتظاری جز این نبوده و نیست) بلكه حتی از جانب دوستان ناآگاه، واقع شده است.
حضرت حسن در نخستین روز خلافت كوشید با اتكا به حدیث ثقلین، كه وصیت پیغمبر در مورد قرآن و اهلبیت بود، نیروها را آگاه كند. در اولین خطابهاش پس از بیعت توده مردم، به تشریح شرایط روز پرداخت و آنها را به پیروی از خودش و اعتماد به رأی و نظرش دعوت كرد و گفت: «ماییم یكی از ثقلین كه پیامبر در میان امت نهاد و از دنیا رفت. ماییم مكمل و همراه قرآن كه در آن تفصیل هر چیزی وجود دارد. نه از پیش میرود و نه از پشت سر. باطل در آن راه ندارد. در تفسیر قرآن باید به ما اعتماد كرد كه در تفسیر آن راه حیله نسپریم، بلكه بر یقین و اطمینان باشیم (اصول كلی را بر حسب شرایط زمان در عمل پیاده كنیم)».
تلاشهای روشنگرانه امام حسن مستمراً و بهطور یومیه ادامه داشت. اما این تلاشهای آگاهگرانه در آن شرایط تیرهوتار و پرفتنه برد چندانی نداشتند. وسایل ارتباطجمعی مثل امروز نبود و كار شاق و طاقتفرسایی پیشرو قرار داشت.
قرارداد امام حسن با معاویه
در چنین شرایطی بود كه حضرت حسن بهناگزیر پای قرارداد آمد و ناگزیر از حاكمیت صرفنظر نمود و با معاویه صلح كرد. مواد این قرارداد شایان توجه اكید است .
معاویه متعهد شد كه باید به كتاب خدا و سنت رسول و سیره خلفای شایسته عمل نماید .
معاویه پذیرفت كه حق سب و لعن آلعلی و شیعیان و حق آزار آنها را ندارد .
همچنین پذیرفت كه حق تعیین جانشین برای خودش ندارد.
پذیرفت كه امام حسن حق دارد معاویه را «امیرالمؤمنین» خطاب نكند و در نزد او برای شهادت حاضر نشود یعنی كه امامحسن معاویه را بهرسمیت نمیشناسد.
معاویه همچنین پذیرفت كه 5میلیون درهم موجودی بیتالمال كوفه زیرنظر امام حسن باشد و یكمیلیون درهم مالیات دارابگرد فارس متعلق به بازماندگان شهیدان جنگهای جمل و صفین باشد.
سازش یا حفظ جنبش؟
قرارداد بین امام حسن و معاویه در ربیع الاول سال 41 پس از هجرت بسته شد.
بهراستی كه در آن شرایط سهمگین و تاریك، این پیمان قبل از هر چیز رسواگر دجال و «پیمان حفظ و ادامه جنبش» بود، نه «پیمان گذشت و سازش». كمااینكه بهمثابه یك اتمامحجت تاریخی زمینهساز قیام عاشورا و حماسه جاودان آزادی در دو دهه بعد گردید. هرچند كه آمدن پای توافق با معاویه برای امام حسن سختترین ابتلا و آزمایشی بهمراتب سنگینتر از عاشورا بود.
امام حسن در مجموع 25بار پیاده به خانه خدا رفت. دو بار همه دارایی خود را بخشید و سه بار هر چه را كه داشت با مستمندان آن روزگار نصف كرد. این است سیمای تابناك راهبری فداكار و هوشیار و صبور با بالابلندترین شور وعرفان انقلابی كه در تهمتهای دشمنان آگاه و در تشریحات دوستان ناآگاه بهتلخی و در غربت در لایهیی از عافیتجویی و سیاستبازی مصلحتگرایانه مسخ میشود.
رسوایی معاویه
معاویه پس از امضای قرارداد، آزار شیعیان توسط كارگزاران اموی را شروع كرد .
در همان آغاز در یكی از سخنرانیهایش برای مردم كوفه نشان داد كه اهل عهد و پیمان نبوده و نیست و با وقاحت تصریح كرد كه «من با شما جنگ نكردم كه نماز بگذارید و روزه بدارید و حج كنید و زكات بدهید. بلكه با شما جنگیدم تا بر شما امیر و فرمانروا باشم و خدا مرا فرمانروا كرد و شما نمیخواستید».
دكتر طه حسین مینویسد: «وقتی كار عراق بهدست معاویه و جانشینانش افتاد، مردم عراق درستی بیمدادنهای علی را دانستند و پیشگویی علی آشكار شد. اكنون كارگزاران اموی همهگونه بلا بر سرشان ریختند و به كارهایی كه دوست نداشتند وادارشان كردند و در مال و جان، در آشكار و نهان و در دنیا و دین آزارشان دادند. پس آنگاه همگان بهیاد علی و هشدارهای او افتادند».
ابن ابی الحدید هم مینویسد كه از دوستان اهلبیت و مردم هر كه را كه گمان دوستی علی در او بود، بهتهمت میگرفتند و زجر میكردند و بیخانمان مینمودند و آنگاه میكشتند.
در قدم بعد معاویه بخشنامهیی صادر كرد كه یك عبارت آن چنین است: در تمام دقایق متوجه باشید كه هر كه ثابت شد از شیعیان علی و از دوستداران اهلبیت است، عطایش را قطع كنید. حقوق و مواجب او را توقیف نمایید
و در بخشنامهیی دیگر: نظر كنید هر كه را احتمال دادید از هواداران اهلبیت است، بهمجرد اینكه به او ظن بردید، او را تحت فشار و شكنجه قرار دهید و خانهاش را بر سرش خراب كنید.
تبلیغات معاویه آنقدر علیه حضرت علی گسترده بود كه اهل شام میگفتند این علی كه میگویند در محراب كشته شده با محراب چكار داشت؟
برای آنكه بچههای كوچك از اول ضدعلی بار بیایند، شبكه آخوندی معاویه در مكتبخانهها، برنامههای متعددی روی آنها پیاده میكردند. مثلاً اسباببازی بچهها را میگرفتند و به آنها پس نمیدادند و وقتی كه بچه گریه میكرد، میگفتند اسباببازی تو را علی برده است یا وقتی بچه گرسنه بود میگفتند غذایت را علی برده است.
فنا و بقا در تاریخ
اصرار بر سبولعن علی آنچنان بود كه وقتی زیاد، حاكم كوفه، حجرابن عدی، از یاران وفادار حضرت علی، را همراه با چند تن از همرزمانش دستگیر كرد و برای كشتن توسط معاویه به شام فرستاد، «جرم»شان این بود كه با سبولعن علی مخالفند .
هنوز حجر به دمشق نرسیده بود كه معاویه جلادی را فرستاد، كه آن سردار نامی را در بین راه گردن زد.
معاویه همچنین عبدالرحمن، یكی از یاران حجر، را به كوفه برگرداند تا زیاد او را «بهبدترین وجه» بكشد. «جرم» عبدالرحمن این بود كه در مجلس معاویه جوابهای دندانشكن داده بود.
در آن مجلس معاویه به او گفته بود: «قتلت نفسك»، یعنی با این حرف و موضعت، خودت را .بهكشتن دادی. عبدالرحمن هم پاسخ داده بود: «بل ایاك قتلت»، یعنی نه، تو را كشتم
معاویه و یزید تصور میكردند كه توانستهاند تشیع انقلابی را بكشند، اما اكنون پس از14قرن بهوضوح پیداست كه چه كسی محو و نابود شد و چه كسی تا جاودان استوار و پابرجا ماند.
خمینی هم فتوای هدر بودن خون مجاهدین را بهطور جمعی داد و فكر كرد كه مجاهدین را كشته است. اما لازم نیست منتظر زمان زیادی شویم. داستان چنان روشن است كه، در زمان حیات خود خمینی، جانشینش به او نوشت مجاهدین خلق با كشتن ازبین نمیروند، بلكه ترویج میشوند .
پیداست كه چه كسی دیگری را بهطور تاریخی، آرمانی و سیاسی از میدان خارج كرده است.
سرمنشأ اصالتها
در چنان شرایط تاریخی بسیار بغرنج و بسیار تاریك و عقبماندهیی بود كه پیشوایان ما راه را گشودند. در شرایطی كه فیالواقع تنها و غریب بودند. بعد به عاشورا رسیدیم و گذشت و گذشت. و حالا در قرن پانزدهم هجرت هستیم. انگار كه چیزی در حال چرخش است.
اگر در ما اصالتی هست، لابد از غباری است كه از پیشوایانی چون امام حسن و امام حسین برما نشسته است. آنها آموزگاران درس صداقت و فدا، درس ایستادگی، درس سرخمنكردن دربرابر شرایط بغرنج، درس آزادی و همه درسهایی هستند كه امروز همه شما در انقلاب مریم آموختهاید. درست به همین دلیل، بهدلیل «مجاهدان از همهچیز گذشته»، «مجاهدان بلااسكان» و «گوهرهای بیبدیل زمان» اوضاع با روزگاران گذشته فرق میكند. این، برجستهترین و بارزترین و مهمترین تفاوت این روزگار با آن روزگار است. پس از قرون و اعصار و پس از سالیان دراز، انگار كه تاریخ میخواهد با ارتش آزادی و از طریق شما و خلقتان روی پاشنهیی بچرخد.
در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیستویكم میلادی، دیگر تعادلقوا، آن تعادل قبلی نیست. آنطور نیست كه پیام رهایی، پیام اسلام محمدی و علوی، پژواكی نداشته باشد. تحولات بسیار سریع است. چهكسی فكر میكرد كه در كمتر از دو دهه خمینی اینچنین در شعارهایش و در مواضعش بهوسیله نیروهای خودش لجنمال شود؛ از جنگطلبیش تا شعارهای بهاصطلاح ضداستكباریش.
خمینی تصور میكرد با همان شیوههای معاویه میتواند مجاهدین را چه از نظر سیاسی و اجتماعی و چه از نظر نظامی و تشكیلاتی بكشد و نابود كند، اما میبینیم كه خمینی در سركوبی و كشتار مجاهدین خودش را كشت و به زبالهدان تاریخ افكند و این حقیقت هر روز بیش از گذشته چشمها را خیره میكند.
اینبار برای دیدن نتیجه كار لازم نبود كه قرنها منتظر بمانیم. نه، در سالیانی اندك، در یك نسل، بسیاری چیزها روشن شده است.
داستان مربوط به یك، دو، سه، ده، صد و هزار تن نیست، بلكه مربوط به هزارها وهزاران گوهر بیبدیل و نوامیس ایدئولوژیكی مجاهد خلق است. این خود بهترین شاخص است، چنانكه دو دهه گذشته هم همین را گواهی میكند.
دعا كنیم خدا شایستگی بدهد، انگار كه امروز مأموریت و تعهد ما دقیقاًً در ادامه همان مسیری است كه با حضرت علی و حضرت حسن و امام حسین آغاز شد.
تحريمهاعليه رژيم اخوندي ادامه دارد30مرداد
تحريمهاي بين المللي عليه رژيم اخوندي ادامه دارد
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
اول شهريور 77 روز به مجازات رساندن لاجوري جلاد اوين
سالگرد به مجازات رساندن دژخيم لاجوري جلاد اوين به دست قهرمان مجاهد خلق علي اكبر اكبري در اول شهريور سال 1377
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران
محاكمه ارژنگ داوودي درچهلمين روزاعتصاب غذا دربيدادگاه
محاكمه ارژنگ داوودي درچهلمين روزاعتصاب غذا در بيدادگاه رژيم آخوندي واعدام 3
نفردراصفهان
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
نفردراصفهان
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
بزرگداشت شهداي قتل عام سال 67توسط حاميان مقاومت درسوئد
بزرگداشت شهداي قتل عام سال 67توسط حاميان مقاومت
درسوئد
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
درسوئد
سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران شهريور89
Monday, August 23, 2010
اعتراضرات دانشجويان دردانشگاهها 30مرداد
اعتراضرات دانشجويان دردانشگاهها 30مرداد
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
اعتراضرات دانشجويان دردانشگاهها 30مرداد
اعتراضرات دانشجويان دردانشگاهها 30مرداد
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
نيروگاه اتمي بوشهررا باجنجال تبليغاتي افتتاح شد-1
ديكتاتوري اخوندي نيروگاه اتمي بوشهررا باجنجال تبليغاتي بسيار افتتاح كرد
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
اخبار سيماي آزادي تلويويزن ملي ايران 30مرداد89
Subscribe to:
Posts (Atom)