Pages
▼
Sunday, March 20, 2011
نوروز آرزو دوباره دمیده ست
نوروز آرزو
دوباره دمیده ست
دوباره آمده است
بهار به سرقت رفته
دوباره شکفته است
بر روی دوش رود خروشان گل
دوباره آمده است
و ما
در تمامی این سالها
در میدانهای جهان
در کوچههای ایران
هر وقت عید آمد،
در پای سفره نوروز در انتظار نشستیم
ما مثل ورد، به تأکید!،
با شور، خواندیم:
«درود برآفتاب!»
«درود بربهار!»
«سلام به گل!»
و مثل دعای طلب
از عمق بغض خواندیم:
میآید! میآید!
میآید!
قسم به نسیم!
میآید!
سوگند به باد!
میآید!
دوباره میآید!
برروی دوش رود خروشان گل
دوباره میآید
و هیچکس نمیتواند
او را دوباره بدزدد!
و ما با تمامی مردم
بهار را
خودخود بهار را!
یکبار سیر تماشا میکنیم.
و هرچه بخواهیم باز
سیرسیر تماشا میکنیم
و بیانعکاس بغضی در صدایمان
میخندیم!
و باز میخوانیم:
درود بربهار!
سلام برباران!
سلام برگلبرگهای پرپر!
و باز
بعد از دوباره حتی!
ازشادی میخندیم!
و بعد، تمامی قوس و قزح هامان را
به روی هم میریزیم
و طاق نصرتی میسازیم
که از سر بلند کوه دماوند هم بگذرد
فکرش را بکنید!
از شرق تا به غرب!
از ارس به هیرمند!
از خزر به عمان!
راستی
وقتی بهار بیاید
شما کجا خواهید بود؟
وقتی که ما
به روی چهره هرکس
یک غنچه خنده ازته دل
خواهیم کاشت
و هرچه بغض هست
باخاک یکسان میکنیم!
و از سرسال
تا ته سال
هرصبح و ظهر و شب
درخانهها
تمام خانهها
و حتی تمام میدانها!
سفره هفتسین میاندازیم
و هرکه را ببینیم
با کلماتی از عمق عشق
و با نگاه پراز پاکی
میگوییم:
«صدسال به این سالها!»