شش رباعی برای خيزش اقـيانـوسی خـلق
ميراسماعيل جبـاری نژاد
نـد ا ی آزادی اين خون « نـد ا» نـد ا ی آزادی ماست کوبـنـده ترين صـد ا ی آزادی ماست هـر قـطره ی خون که بر زمين می ريزد خورشيـد سـر ِ سما ی آزادی ماست
خون « نـد ا » اين خون « نـد ا » بها ی آزادی ماست بر با م وطن لوا ی آزادی ماست اين چـشـمـه خون که در خيا بان جا ريست سـر سبـز تـريـن نـما ی آزادی ماست
عـشق ميهنی افـتا ده به خون پيـکر صد چا ک « ندا » آلاله دمـد ز تربت پا ک « نـد ا » در مکـتب عـشق ميهنـی می خوانـم از دفـتـر خون قـصـه غـمنا ک « نـد ا »
در سـنگر خون نـيلو فـر خون به با ل و پـر پيـچيده آوازه ی عـشق در به در پيچيـده با غـرش سرخ قهرما نان وطـن در سـنگـر خون با نگ ظـفـر پـيـچيـده
فـريا د فـوا ره ی خون به آسما ن پـيچيـده از سـيـنه چا ک عاشـقا ن پيـچيـده در ظـلـمت ظـلم ظا لمی می تا زد فـرياد به فـرق فـرقـد ا ن پـيـچيـده
در بهـا ر عـشق ما پرچـم خون به با م گردون زده ايـم صـد رعـشه به جان دشـمن دون زده ايـم سـبز است زما بها ر پر رونـق عـشق ما لاله صفـت خيمه به ها مون زده ايم